معنی اسراف
اسراف
((اِ))
از حد گذشتن، زیاده روی، ولخرجی
تصویر اسراف
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اسراف
اسراف
اسراف
به لغت سزیانی، عبد، بنده وبیهوده خرج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اسراف
اسراف
ریخت و پاش، بد دستی، هدر دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
اسراف
اسراف
زیاده روی کردن در مصرف چیزی، از حد درگذشتن در انجام کاری، زیاده روی
فرهنگ فارسی عمید
اسراف
اسراف
Wastefulness, Lavishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اسراف
اسراف
расточительность
دیکشنری فارسی به روسی
اسراف
اسراف
Verschwendung
دیکشنری فارسی به آلمانی
اسراف
اسراف
марнотратство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اسراف
اسراف
rozrzutność, marnotrawstwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
اسراف
اسراف
浪费 , 奢华
دیکشنری فارسی به چینی