جدول جو
جدول جو

معنی اسفید - جستجوی لغت در جدول جو

اسفید
سفید، درخشان، روشن
تصویری از اسفید
تصویر اسفید
فرهنگ لغت هوشیار
اسفید
سفید، از رنگ های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه، هر چیزی که دارای این رنگ باشد، روشن، آنکه پوست سفید دارد
تصویری از اسفید
تصویر اسفید
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسپید
تصویر اسپید
سپید سفید ابیض بیضا مقابل سیاه اسود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسبید
تصویر اسبید
سپید، سفید
فرهنگ لغت هوشیار
ماه دوازدهم سال شمسی و ماه سوم زمستان، روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان نماینده بردباری و سازش اهورا و نگاهبان زمین، گیاهی است از تیره سدابیان که بیشتر در نواحی مرکزی و شرقی و جنوبی و غربی آسیا در آب و هوای بحر الرومی یا معتدل و نواحی استوایی میروید اسپند سپند حرمله سداب بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفین
تصویر اسفین
یونانی تازی گشته گاوه از ابزارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفند
تصویر اسفند
اسپند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسفند
تصویر اسفند
ماه دوازدهم از سال خورشیدی، ماه سوم زمستان، در علم زیست شناسی گیاهی خودرو، با گل های سفید کوچک و دانه های ریز سیاه، در علم زیست شناسی دانۀ خوش بوی این گیاه که آن را برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند، برای مثال یارم سپند اگرچه بر آتش همی فکند / از بهر چشم تا نرسد مر ورا گزند ی او را سپند و آتش نآید همی به کار / با روی همچو آتش و با خال چون سپند (حنظلۀ بادغیسی - شاعران بی دیوان - ۴)، اسپندارمذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسپید
تصویر اسپید
((اِ))
سفید، آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض، مقابل سیاه، اسود، ظاهر، نمایان، سپید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسبید
تصویر اسبید
((اِ))
سفید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفند
تصویر اسفند
((اِ فَ))
آخرین ماه سال شمسی، نام روز پنجم از هر ماه شمسی، یکی از امشاسپندان، نماد بردباری و نگاهبان زمین، گیاهی است با گل های ریز سفیدرنگ و دانه های سیاه که دانه های سیاه آن را برای دفع چشم زخم، روی آتش می ریزن
فرهنگ فارسی معین
بمعنی ترش در اصطلاح شیمی حاصل ترکیب جسم مفردی رابا ئیدروژن اسید نامند، و این مرکب دارای طعمی گزنده واغلب ترش داردو رنگ کبود تورنسل راسرخ میکندو اسیدهای متعارفی عبارتند ازاسید استیک، اسید ازتیک، اسید سولفوریک و اسید کلرید ریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفید
تصویر سفید
سپید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سفید
تصویر سفید
روشن، هر چیزی که برنگ برف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفید
تصویر سفید
از رنگ های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه، هر چیزی که دارای این رنگ باشد، کنایه از روشن، کنایه از کسی که پوست سفید دارد، کنایه از فاقد رنگ، نوشته یا نقش مثلاً کاغذ سفید، در موسیقی نتی که از نظر زمانی برابر نصف نت گرد است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسید
تصویر اسید
هر جسم هیدروژن داری که به حالت محلول، یون هیدروژن (پروتون) آزاد کند و به جای هیدروژن آن فلزی جانشین شود و تشکیل نمک دهد. بیشتر اسیدها خورنده هستند و مزه ترش دارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفید
تصویر سفید
((س یا سَ))
آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض، مقابل سیاه، اسود، ظاهر، نمایان، سفید، اسپید، سپی
فرهنگ فارسی معین
ماده ای ترش مزه که بازها را خنثی و بعضی فلزات را در خود حل می کند
فرهنگ فارسی عمید