جدول جو
جدول جو

معنی اسعان - جستجوی لغت در جدول جو

اسعان(تَ)
خیمۀ بزرگ یا سایه بان کردن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسعاف
تصویر اسعاف
برآوردن، روا کردن، برآوردن حاجت، کارگشایی کردن، یاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذعان
تصویر اذعان
اقرار کردن، گردن نهادن، اقرار، اعتراف، فرمانبرداری، اطاعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امعان
تصویر امعان
غور کردن در مطلبی یا در کاری، دقت و دوراندیشی در کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسعار
تصویر اسعار
سعرها، نرخ های چیزهایی که فروخته شود، جمع واژۀ سعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسنان
تصویر اسنان
سن ها، صحنه های نمایش تئاتر، جمع واژۀ سن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسعاد
تصویر اسعاد
یاری کردن، یاری دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسقان
تصویر اسقان
جمع سقن، کمرهای باریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امعان
تصویر امعان
دور اندیشیدن در کاری، تیز کردن نظر و دور رفتن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطعان
تصویر اطعان
زخم زبان زدن گوشه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سن، دندان ها، سال ها بر آمدن دندان نیش زدن دندان، کلانسالگی پیر شدن جمع سن. سالهای زندگی، دندانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوان
تصویر اسوان
اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهان
تصویر اسهان
ماسه ها ریگ های نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکان
تصویر اسکان
جا دادن، آرام کردن، آرامانیدن، بی حرکت کردنحرف را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعاط
تصویر اسعاط
دارو در بینی ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
گردن نهادن خستو شدن، پذیرفتن، فرمانبرداری، رام شدن فروتنی اقرار اعتراف اقرار کردن خستو شدن قبول کردن پذیرفتن شناختن گردن نهادن رام شدن فروتنی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصعان
تصویر اصعان
کم خردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعال
تصویر اسعال
شادمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
برآوردن، نیاز، نزدیک شدن، دوستی کردن، یاریدهی بر آوردن، روا کردن (حاجت و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعان
تصویر ارعان
رعنا گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعار
تصویر اسعار
ارزها، نرخها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعاد
تصویر اسعاد
یاری وخوشبخت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعاب
تصویر اسعاب
گرسنگی دادن، گرسنه شدن گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطان
تصویر اسطان
آوند رویین آوند مسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسخان
تصویر اسخان
گرم کردن، گریانیدن گرم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استان
تصویر استان
((اِ))
به پشت خوابیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
((اَ))
جای خواب، آرامگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
((اُ))
بخشی از کشور که شامل چندین شهرستان می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپان
تصویر اسپان
شجاع، یکی از صور فلکی جنوبی که دارای هشت ستاره می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذعان
تصویر اذعان
((اِ))
اقرار کردن، گردن نهادن، فروتنی کردن، فرمانبرداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسنان
تصویر اسنان
جمع سن، دندان ها، دندانه داس، تیزی مهره پشت، سال های زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکان
تصویر اسکان
((اِ))
ساکن کردن، خانه نشین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسعاف
تصویر اسعاف
((اِ))
برآوردن، روا کردن (حاجت و مانند آن)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسعار
تصویر اسعار
جمع سعر، نرخ ها، قیمت ها، ارزها (پول بیگانه)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استان
تصویر استان
ایالت
فرهنگ واژه فارسی سره