معنی اذعان - فرهنگ فارسی معین
معنی اذعان
- اذعان((اِ))
- اقرار کردن، گردن نهادن، فروتنی کردن، فرمانبرداری
تصویر اذعان
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اذعان
اذعان
- اذعان
- گردن نهادن خستو شدن، پذیرفتن، فرمانبرداری، رام شدن فروتنی اقرار اعتراف اقرار کردن خستو شدن قبول کردن پذیرفتن شناختن گردن نهادن رام شدن فروتنی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
اذعان
- اذعان
- اقرار کردن، گردن نهادن، اقرار، اعتراف، فرمانبرداری، اطاعت
فرهنگ فارسی عمید
اذعان
- اذعان
- اقرار. اعتراف. اقرار کردن. (منتهی الارب). خستو شدن. قبول کردن. شناختن، اذکاء عین، دیدبان برگماشتن. (منتهی الارب). دیدوان فرستادن
لغت نامه دهخدا