سپر، آنچه از فلز به شکل میله، نوار یا تخته درست می کنند و برای مقاومت یا محافظت در جلو چیز دیگر قرار می دهند مثلاً سپر ماشین آلتی صفحه ای از جنس چرم یا فلز که در جنگ ها برای جلوگیری از ضربه خوردن به سر و سینه استفاده می شود، مجنّ، ترس
سِپَر، آنچه از فلز به شکل میله، نوار یا تخته درست می کنند و برای مقاومت یا محافظت در جلو چیز دیگر قرار می دهند مثلاً سپر ماشین آلتی صفحه ای از جنس چرم یا فلز که در جنگ ها برای جلوگیری از ضربه خوردن به سر و سینه استفاده می شود، مِجَنّ، تُرس
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
اسطخر. استخر. تالاب. (برهان). حوض، بدی کردن با کسی، زنا کردن، رسوا گردیدن، در بلا افتادن، تمام درآوردن چیزی را در چیزی، انداختن حرفی از قرآن. (منتهی الارب) ، بیوکندن و دست بداشتن. (تاج المصادر بیهقی). بگذاشتن. ترک کردن چیزی راو غفلت کردن از آن: اسویت الشی ٔ، برابر و هموار ساختن: اسویته، برابری کردن با: اسویته و به. (منتهی الارب) ، مقتدا و اسوه کردن کسی را بر کسی. (اوقیانوس) (منتهی الارب) ، اسواء رجل، برابر پدر شدن مرد در خلق. (تاج العروس) ، بتمامی جوانی رسیدن
اسطخر. استخر. تالاب. (برهان). حوض، بدی کردن با کسی، زنا کردن، رسوا گردیدن، در بلا افتادن، تمام درآوردن چیزی را در چیزی، انداختن حرفی از قرآن. (منتهی الارب) ، بیوکندن و دست بداشتن. (تاج المصادر بیهقی). بگذاشتن. ترک کردن چیزی راو غفلت کردن از آن: اسویت الشی ٔ، برابر و هموار ساختن: اسویته، برابری کردن با: اسویته و به. (منتهی الارب) ، مقتدا و اسوه کردن کسی را بر کسی. (اوقیانوس) (منتهی الارب) ، اسواء رجل، برابر پدر شدن مرد در خلق. (تاج العروس) ، بتمامی جوانی رسیدن
جندبادستر. (دزی ج 2 ص 295). به یونانی حیوانی است که در آب و غیر آن میباشد و خوراک آن ماهی و سرطان است در دریا و سنگریزه در خشکی و گویند جندبادستر خصیۀ آن است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به جندبادستر شود
جندبادستر. (دزی ج 2 ص 295). به یونانی حیوانی است که در آب و غیر آن میباشد و خوراک آن ماهی و سرطان است در دریا و سنگریزه در خشکی و گویند جندبادستر خصیۀ آن است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به جندبادستر شود
استاره (مسطر فولادی و چوب جدول کشان را گویند) سمیره نما نویسنده، سمیره دار (سمیره خطی باشد که بکشند) صفحه مقوایی که برآن بجای سطرها ریسمان دوخته است و کاتبان آنرا زیر ورق گذارند و روی هر سطر ریسمان دست کشند تا جای آن بر کاغذ بماند وبر آن جا سطری نویسند، خط کش: روز و شب را به مسطر انصاف استوا داده چون خط جدول. (ابوالفرج رونی) نوشته شده، خط کشی شده (کاغذ و غیره) : بصد گونه نگار آراسته باغ بنقش وشی و نقش مسطر. (دقیقی)
استاره (مسطر فولادی و چوب جدول کشان را گویند) سمیره نما نویسنده، سمیره دار (سمیره خطی باشد که بکشند) صفحه مقوایی که برآن بجای سطرها ریسمان دوخته است و کاتبان آنرا زیر ورق گذارند و روی هر سطر ریسمان دست کشند تا جای آن بر کاغذ بماند وبر آن جا سطری نویسند، خط کش: روز و شب را به مسطر انصاف استوا داده چون خط جدول. (ابوالفرج رونی) نوشته شده، خط کشی شده (کاغذ و غیره) : بصد گونه نگار آراسته باغ بنقش وشی و نقش مسطر. (دقیقی)
تخمک هاگ خرد دانه در بارآوری گیاهان بی گل سپر تر مجن، دیوار میان دو مجردی از بیرون سو بدنه دیوار درسته از آجر و غیر آن که زیر طره باشد بر قسمت بیرونی ساختمان
تخمک هاگ خرد دانه در بارآوری گیاهان بی گل سپر تر مجن، دیوار میان دو مجردی از بیرون سو بدنه دیوار درسته از آجر و غیر آن که زیر طره باشد بر قسمت بیرونی ساختمان