معنی اسطار - فرهنگ فارسی عمید
معنی اسطار
- اسطار
- سطرها، خطوطی از نوشته، خط ها، رده ها، جمع واژۀ سطر
تصویر اسطار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اسطار
اسطار
- اسطار
- درگذشتن از سطری: اسطر اسمی، درگذشت از سطری که در آن نام من است. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
استار
- استار
- جمع ستر، پرده ها جمع ستر سترها پرده ها. یا استار کعبهء. پرده های کعبه. یا هتک استار. پرده دریدن
فرهنگ لغت هوشیار
اسفار
- اسفار
- مسافرتها، سپیدیهای روز، کتابهای بزرگ، نامه ها، کتابهای کلان، ج سفر
فرهنگ لغت هوشیار