اسیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). اسر. بردگی. اسارت. اسیری: ملک بفرمود تا همگنان را بگرفتند و در قیداسار کشیدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 163). و آن ملاعین بعضی طعمه شمشیر گشتند و جمعی در قید اسار گرفتار شدند و برخی در لباس خزی و حسار روی بهزیمت نهادند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 27). او را به انواع حیلت وخدیعت بفریفتند و به کمند مکر به خود بکشیدند و در حبل اسار محکم ببستند و به قلعۀ استوناوند فرستادند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 272). چون دانستند که در ذل اسار خواهند افتاد سفرا در میان واسطه کردند. (جهانگشای جوینی).
پیر دِز... حاکم پاریس بسال 1408 میلادی وی گاه طرفدار ژان سان پُر (بی ترس) بود و گاه بر ضد او قیام میکرد و کابوشیَن ها او را بکشتند. (1360- 1413 میلادی) ، سامان و جمعیت بسیار. (برهان)