جدول جو
جدول جو

معنی استیاف - جستجوی لغت در جدول جو

استیاف(مُ)
بوئیدن. (منتهی الارب). بوی کردن چیزی را. انبوهیدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
استیاف
بوییدن
تصویری از استیاف
تصویر استیاف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استیفا
تصویر استیفا
حق یا مال را به طور کامل گرفتن، کاری را به طور کامل انجام دادن، حق چیزی را ادا کردن، شغل و وظیفۀ مستوفی، حساب مالیات، در علوم ادبی ادا کردن حق مطلب به نحو احسن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استیناف
تصویر استیناف
وارسی، پژوهش، درخواست تجدید رسیدگی به حکم قبلی که در دادگاه صادر شده است، در فقه انجام دادن دوبارۀ فریضه ای که به علت و سببی باطل شده است، در علوم ادبی مربوط ساختن جمله ای به جملۀ قبل که ارتباط منطقی با هم ندارند، دوباره آغاز کردن، از سر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ قِ خوا / خا)
قطره قطره چکانیدن پیه را. (منتهی الارب). بچکانیدن. (زوزنی). چکیدن خواستن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(مِ / مَ عَقَ / قِ تَ)
اندوهگن شدن. (تاج المصادر بیهقی). اندوهگین گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
راندن. (تاج المصادر بیهقی). سوق. (زوزنی). راندن، چنانکه چاروا را، بفرستادن خواستن کسی را، دریافتن خواستن، فریاد خواستن. یقال: استوحیناهم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آستیاژ. استیاگس. تلفظ یونانی ایشتوویگو نام آخرین پادشاه مادی. اسم این پادشاه را هرودت ’آستیاگس’ نوشته و کتزیاس ’آستی کاس’. راجع به اسامی پادشاهان ماد هشت جدول بدست آمده، پنج ازهرودوت و سه از کتزیاس. در سه جدول از هشت جدول مذکور اسم این شاه ’اژدهاک’ نوشته شده. نبونید پادشاه بابل اسم او را ’ایخ توویکو’ نویسانده و محققاً معلوم نیست که آستیاگس، آستی گاس و نیز ایخ توویکو مصحف چه اسمی است، ظن قوی این است که مصحف اژدهاک میباشد، زیرا ’مار آپاس کاتینا’ مورخ ارمنستان هم اسم او را چنانکه بیاید ’اشداهاک’ نوشته، که همان اژدهاک است. بهرحال او پسر هووخشتر بود ومدت سلطنتش موافق روایات هرودوت از 584 تا 550 قبل از میلاد در زمان او دولت ماد منقرض شد و وقایع چنین بود:
اوضاع آسیای غربی: وقتی که این شاه بتخت نشست دولت ماد بزرگترین دولت آسیای غربی بشمار میرفت و ابهتی که هووخشتره بماد داده بود، دلالت میکرد بر اینکه این دولت آیندۀ درخشان تری خواهد داشت، ولی برخلاف انتظار چنانکه در جای خود بیاید، دیری نگذشت که دولت مزبور بدست کوروش بزرگ منقرض شد (550 قبل از میلاد). اژدهاک در بدو سلطنت خود خواست بجهانگیریهای هووخشتره ادامه دهد، ولی بزودی دریافت که اوضاع آسیای غربی و موقع دول همجوار مانع از این کار است زیرا اگر ماد میخواست از طرف مغرب توسعه یابد می بایست با دولت لیدی و بابل بجنگد. دولت اوّلی بواسطۀ زحمات آلیات و کرزوس قوی بود، با یونانیها و مصر روابط دوستانۀ محکمی داشت و بعلاوه دختر آلیات ملکۀ ماد بود. بابل هم پادشاهی داشت مانند بخت النصر فعال و بااراده و درافتادن باچنین سلطانی صلاح ماد نبود بخصوص که خواهر آژدهاک ملکۀ بابل بشمار میرفت، از طرف دیگر لیدیه و بابل هم چون قوت ماد را میدیدند نمیخواستند بهانۀ جنگ ایجادکنند. این بود که تقریباً در مدت سی سال صلح و آرامش مختل نشد و در این مدت بخت النصر استحکامات بابل راقوی کرد و این شهر را باندازه ای آراست که بابل مجدداً مقام سابق خود را بازیافت و آنرا عروس شهرها و پایتخت آسیا گفتند. بعد از بخت النصر دوم در میان جانشینانش کسی پیدا نشد که کارهای او را دنبال کند. نفاق داخلی که بواسطۀ وجود بخت النصر قوی و بااراده موقتاً فرونشسته بود مجدداً شروع شد. چند نفر بتخت نشسته بزودی کشته شدند یا درگذشتند و بالاخره کاهنان بابل شخصی را نبونید (به بابلی: نبونه خید) نام که از خانوادۀ سلطنت نبود بتخت نشاندند. از لوحه هایی که در بابل یافته اند، معلوم میشود که پدر این شخص کاهن معبد ’سین’ یعنی رب النوع ماه در حران بوده و شاید قرابتی با خانوادۀ سلطنت آسور داشته است. بهرحال او شخصی نبود که بتواند در چنین موقع باریک دولت بابل را اداره کند و فقط از این جهت او را به تخت نشاندند که در کنگاش کاهنان برضد پادشاه قبل شرکت داشت. با وجود این سستی داخلی آرامش بابل بواسطۀ ابهتی که دولت مزبوردر زمان بخت النصر یافته بود دوام داشت، سوریه حرکتی نمیکرد، حتی صور از بابل میخواست کسی را برای پادشاهی بدانجا بفرستد و مصر هم بمستملکات بابل طمع نمی ورزید ولی دولت ماد که به خوبی از اوضاع داخلی بابل آگاه بود موقع را مناسب دید که خیال دیرین خود را راجع بتوسعۀ مملکت از طرف مغرب بموقع عمل بگذارد و پادشاه ماد با قشونی داخل بین النهرین گردید. کیفیات این جنگ معلوم نیست و حتی نمیدانیم مصادمه ای بین فریقین روی داده یا نه. ولی از لوحه های نبونید پیداست که او از این پیشآمد خیلی مکدر بوده، ولی نه از جهت سیاسی، بلکه از این جهت که نیت او در تعمیر معبد ’سین’ در حرّان بتأخیر افتاده بود. لوحه های او غالباً پر است از اطلاعات راجع به آثار عتیقۀ بابل بمعابد و استوانه هایی که در پی های معابد قدیم مییافت و نیز راجع بسلاطین بسیار قدیم بابل، اکد و غیره، از قشون کشی پادشاه ماد هم اگر اطلاعی میدهد بطور اجمال و بمناسبت معبدحران است. از یک لوحۀ او چنین مستفاد میشود که اگرکوروش بر پادشاه ماد خروج نکرده بود، جنگ ماد و بابل امتداد می یافت.
قیام کوروش بر پادشاه ماد: راجع به این واقعه اسنادی که وجود دارد عبارتست از نوشته های مورخین قدیم مانند هرودت، کتزیاس و غیره که چون بیشتر راجع به صباوت و جوانی کوروش و کارهای اوست جایش در تاریخ دورۀ پارسی است و بیاید. تفاوتهایی هم در نوشته های مورخین دیده میشود که در جایش ذکر خواهد شد. خلاصۀ تمام این نوشته ها اینست که کوروش بر پادشاه ماد یاغی شد و در نتیجۀ جنگ یا جنگهایی همدان را گرفته دولت ماد را منقرض کرد، فقط گزنفون چنانکه در موقع خود ذکر خواهد شد تسلط کورش را بر ماد بطور دیگر شرح داده. بالاتر گفته شد که در حفریات بابل لوحه ای از نبونید بدست آمده. پادشاه بابل در این لوحه مفادخوابی را که دیده بیان و در آخر آن اشاره به بهره مندی کوروش و انقراض ماد میکند. این است مفاد لوحه: ’مردوک آقای بزرگ و ’سین’ یعنی نور آسمان و زمین از دوطرف من ایستاده بودند. مردوک بمن گفت نبونید پادشاه بابل آجر تهیه کن و معبد اخول خول را بساز، تا ’سین’آقای بزرگ در آنجا سکنی گزیند. من با کمال فروتنی بمردوک آقای خدایان گفتم معبدی را که تو نشان میدهی مادیها و قشون بسیار آنها محاصره کرده اند. مردوک بمن جواب داد مادیها که تو از آنها سخن میرانی دیگر وجودندارند چنانکه مملکت، پادشاه و اعوان و انصار او دیگر وجود ندارند. در سال سوم آنها (یعنی پارسیها) بجنگ او (یعنی پادشاه ماد) رفتند و کوروش پادشاه انشان خادم جوان او (یعنی مردوک) با قوای خود افواج مادی را متفرق کرد و ایخ توویکو پادشاه ماد را اسیر کرده بمملکت خود فرستاد’. نبونید از این پیش آمد غیرمترقب مشعوف بود، چه می پنداشت که این واقعه او را به اجرای خیال خود یعنی تصرف حران و ساختن معبدی برای ’سین’ در آنجا نزدیک کرده و نمی دانست که چند سال بعد خود بابل هم بدست کوروش خواهد افتاد. از مضمون لوحه چنین استنباط میشود که مادیها در این جنگ نسبت به بابلیها بهره مند بوده اند و قیام کوروش بر ماد موقتاً بابل رااز دست رقیب قوی خلاصی بخشیده. درباره اژدهاک (ایخ توویکو بابلی ها یا آستیاگس یونانیها) نمیتوان قضاوت کرد زیرا نوشته های مورخین قدیم نسبت باو متضاد است. هرودوت او را جبار و شدیدالعمل دانسته. کتزیاس بعکس او را پادشاهی رئوف معرفی کرده و نیکلائوس دمشقی او راستوده. بعضی مانند نلدکه عقیده دارند که نوشته های هرودوت راجع به آخرین پادشاه ماد از گفته های خانوادۀهارپاک وزیر ایخ توویکو است و چون این خانواده چنانکه بیاید، دشمن شاه ماد بود او را بد توصیف کرده، اماگفته های نیکلائوس دمشقی را هم اغراق آمیز میدانند، نتیجه این میشود که راجع به شخص آستیاک یا اژدهاک از جهت فقدان مدارک صحیحه نمیتوان چیزی گفت. در پایان این مبحث لازم است علاوه کنیم مار آپاس کاتینا مورخ ارمنستان عقیده داشت که اژدهاک در جنگی با تیگران پادشاه ارمنستان و دوست کوروش بقتل رسید. مورخ مذکور گوید (کتاب 18- 22 مستخرج از کتاب موسی خورن) : از جهت دوستی تیگران با کوروش اژدهاک پادشاه ماد از پادشاه ارمنستان ظنین شد. شبی خوابی دید بس هولناک که بر وحشت او افزود و در نتیجۀ شوری با نزدیکان خود مصمم گشت که تیگران را خائنانه تلف کند بنابراین خواهر او ’دیگرانوهی’ را ازدواج کرد تا بدستیاری وی قصد خود را انجام دهد. زن راضی نشد به برادرش خیانت کند و سراً او را از نقشۀ مشئوم اژدهاک آگاه ساخت. بعد که پادشاه ماد میخواست در سرحد ماد و ارمنستان تیگران را ملاقات کند و او را بکشد، تیگران دعوت او را نپذیرفت و دشمنی خود را با او آشکار کرد. پس از آن بزودی جنگ درگرفت و پنج ماه دوام یافت. بالاخره در جدالی که تیگران با اژدهاک کرد او را کشت و خانواده اش را به ارمنستان برده در مشرق آرارات جا داد. عده زنان، دختران، پسران و سایر اسرا بده هزار میرسید و ملکه آنوایش نام داشت. راجع بروایت مورخ مذکور، باید گفت که برخلاف نوشته های مورخین یونانی و رومی است. راست است که گزنفون چنانکه بیاید، تیگران نامی را اسم برده و او را پسر پادشاه ارمنستان دانسته، ولی چنین روایتی را او هم ذکر نکرده، بعکس گزنفون گوید (در تربیت کوروش) که پادشاه ارمنستان خواست از موقع استفاده کرده باج به پادشاه ماد ندهد ولی کوروش از طرف او قشون به ارمنستان کشیده پادشاه آنرا مطیع کرد. چنانکه او باج خود را داد سپاهی هم بکمک مادیها که جنگی در پیش داشتند فرستاد و تیگران هم در ملازمت کوروش بماد رفت. بنابر آنچه گفته شد روایت مار آپاس کاتینا را باید یکی ازگفته های داستانی پنداشت. (ایران باستان صص 200- 204) ، استوجز الکلام، حذف ما فیه من الفضول. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(مُ اَ)
برفتن. (تاج المصادر بیهقی). رفتن.
لغت نامه دهخدا
(مُ اَ)
مهتر قومی را کشتن یا او را اسیر کردن. (منتهی الارب). کشتن رئیس و سید خویش. مهتر قومی را کشتن و یا (به) اسیری گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، اجاره کردن، اجاره داری. و استجاره به جای استیجار غلط است
لغت نامه دهخدا
(مَ تَ)
سبک داشتن: استهفه، استخفه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ)
سواک. مسواک کردن. مسواک زدن. دندان مالیدن. یقال: استاک زیدٌ. (منتهی الارب) ، ندانستن چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَدْ دَ هََ دَ / دِ)
سف ّ. (زوزنی). سفوف ساختن. (منتهی الارب). سفوف کردن، فراگرفتن کبوتر ازبهر بچه. (تاج المصادر بیهقی). مرغ داشتن برای بچه کردن. جهت چوزه بیرون آوردن، داشتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ هَِ / مُ هَِ م م)
استئناف. از نو گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). نو کردن. از نو کردن. تجدید. از سر گرفتن. از سر گرفتن کار و آغاز کردن آن: ناصرالدین از این کلمات متأذی شد و طراوت آن حال بذبول رسید و مکاتبۀ دیگر رسانیدند مشتمل بر استیناف مصادقت و استجداد احکام موافقت... (ترجمه تاریخ یمینی ص 175). در باب اتفاق و ایتلاف و مجانبت جانب خلاف استیناف رفت و سفیران در اصلاح ذات البین سعی نمودند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 193). چون عبدالملک بن نوح و فایق از آن هزیمت ببخارا رسیدند و بکتوزون بدیشان پیوست و لشکرهای متفرق جمع شد، دیگر بار خیال استقلال و امید ارتیاش و طمع انتعاش بر مزاج ایشان مستولی شد و اندیشۀ استیناف مناجزت و مبارزت پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 216). ابوعلی... نصر بن الحسن... را بر سبیل استعجال پیش خواند تا بتدارک کار و تلافی عار مشغول شود و باستیناف مناجزت و سدّ حادثۀ ثلمت قیام نماید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 267) ، بخشیدن، پر کردن حوض. (تاج المصادر بیهقی) : اسجل الحوض، پر کرد حوض را از آب. (منتهی الارب) ، گذاشتن: اسجل الناس. (منتهی الارب) ، نوشتن و دادن سجل ّ، رها کردن: اسجل الامر لهم، رها کرد کار را برای ایشان. (منتهی الارب) ، بسیارخیر شدن: اسجل الرجل. (منتهی الارب) ، کلام طویل گفتن
لغت نامه دهخدا
(مِ گُ سِ / سَ)
طلب الفت کردن و محبت خواستن. (از غیات اللغات) ، استأنس الوحشی، حس یافت وحشی از مردم. بوی بردن از نزدیکی آدمی، دستوری خواستن، نیک نگریستن و بشناختن
لغت نامه دهخدا
(مِ پَ رَ)
چکانیدن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(مِاَ)
ایستادن خواستن. (منتهی الارب). واایستیدن خواستن. (تاج المصادر بیهقی). استادن کسی خواستن.
لغت نامه دهخدا
(مَ / مُو کِ رَ / رُو)
تمام فراگرفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
صفت علاج کردن، افروخته شدن آتش. (منتهی الارب). روشن شدن، شعله ور شدن. زبانه کشیدن.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
قوم فینی در سیبری غربی، آزردگی. (زمخشری)، وحشت یافتن. (منتهی الارب). وحشت. رمیدن: از آنجا که شمول لطایف عواطف پادشاهانه و روایع صنایع شهنشاهانۀ پادشاه بود استیحاش و استنفار رکن الدین را به استیناس و استبشار مبدل گردانید. (جهانگشای جوینی)، در مثال ذیل ظاهراً به معنی لوحش اﷲ گفتن است: قال یا سیدی (خطاب به ابن هبیرۀ وزیر است) ام الصغیرات یعنی زوجته لما علمت انی اجی ٔ الی بغداد قالت لی سلم علی الشیخ یحیی بن هبیره و استوحش له و قد خبزت لک هذا الخبز علی اسمک. (آداب السلطانیۀ الفخری ص 230 س 13)
لغت نامه دهخدا
گردن دراز کردن و نگریستن در چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). برآوردن اسب گردن را و نگریستن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ پَ رَ)
بها کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). در بیع مکاس کردن. (زوزنی). و متعدی به علی و باء شود. یقال: استام علیها و بها. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اقتیاف
تصویر اقتیاف
دنبال کسی رفتن پی گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتیاف
تصویر اعتیاف
توشه بر گرفتن زدگی بیزاری از خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیاف
تصویر اشتیاف
گردن گشیدن و نگریستن، دید بانی، دهان باز کردن زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیاد
تصویر استیاد
بزرگ دوده ای را کشتن، مهتر زنان را به زنی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیار
تصویر استیار
پیروی: به روش دیگری رفتن، خواربار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجاف
تصویر استیجاف
شیدا گشتن، دل بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیداف
تصویر استیداف
چکانیدن پیه، بازکاویدن پیام، فراهم کردن آب مرد در زهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تمامی حق را گرفتن، تمام فرا گرفتن، تمام باز ستدن، طلب تمام چیزی را کردن، شغل و وظیفه مستوفی حساب، تصفیه مالیات، انتفاع و بهره بردن از کار یا مال غیر با اجازه او. یا دیوات استیفا. اداره ای که مستوفیان و محاسبان در آن بکار مشغول بودند داراستیفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیکاف
تصویر استیکاف
چکیدن خواستن چکانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیلاف
تصویر استیلاف
همدی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیناف
تصویر استیناف
از نو گرفتن، نو کردن از سر گرفتن کاروآغاز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتیاف
تصویر اجتیاف
به تو رفتن به اندرون چیزی شدن درونروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیناف
تصویر استیناف
((اِ))
از سر گرفتن، مراجعه به دادگاه برای رسیدگی دوباره به پرونده
فرهنگ فارسی معین