جدول جو
جدول جو

معنی استیفا

استیفا
حق یا مال را به طور کامل گرفتن، کاری را به طور کامل انجام دادن، حق چیزی را ادا کردن، شغل و وظیفۀ مستوفی، حساب مالیات، در علوم ادبی ادا کردن حق مطلب به نحو احسن
تصویری از استیفا
تصویر استیفا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با استیفا

استیفا

استیفا
تمامی حق را گرفتن، تمام فرا گرفتن، تمام باز ستدن، طلب تمام چیزی را کردن، شغل و وظیفه مستوفی حساب، تصفیه مالیات، انتفاع و بهره بردن از کار یا مال غیر با اجازه او. یا دیوات استیفا. اداره ای که مستوفیان و محاسبان در آن بکار مشغول بودند داراستیفا
فرهنگ لغت هوشیار

استیلا

استیلا
دست یافتن بر زبردست شدن، چیره شدن، بر، چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد، دست یابی، چیرگی دست یافتن بر زبردست شدن، چیره شدن، بر، چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد
فرهنگ لغت هوشیار

استشفا

استشفا
شفا خواستن، تندرستی خواستن، شفا طلبیدن، طلب شفا کردن، درمان خواستن، بهبود رهاندن، شکمروش طلب شفا کردن، شفا جستن شفا خواستن بهبود خواستن
فرهنگ لغت هوشیار

استعفا

استعفا
طلب عفو کردن عفو خواستن طلب بخشش کردن، خواهش رهایی از کار و خدمت کردن تقاضای معافیت از خدمت اداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار

استصفا

استصفا
ناب جستن، یکدله خواستن (یکدله دوست بی نفاق و صافی)، پالیدن
استصفا
فرهنگ لغت هوشیار