جدول جو
جدول جو

معنی استکفاء - جستجوی لغت در جدول جو

استکفاء
کفایت خواستن، بسنده گری، کار گزار خواستن کفایت کردن، خواستن کار گزاری خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
استکفاء
((اِ تِ))
کارگزاری خواستن
تصویری از استکفاء
تصویر استکفاء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استکفاف
تصویر استکفاف
دست پیش کسی دراز کردن، گرد آمدن چنبره زدن، پیچیده شدن: موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکراء
تصویر استکراء
به سلاک خواستن، سلاک کردن (سلاک کرایه)
فرهنگ لغت هوشیار
استدعای کناره گیری از شغل، معاف کردن، تکلیف خواستن، پوزش خواستن، بزرگ شمردن بخشش خواستن، کناره گیری طلب عفو کردن، عفو خواستن طلب بخشش کردن، خواهش رهایی از کار و خدمت کردن، تقاضای معافیت از خدمت اداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحفاء
تصویر استحفاء
خبر پرسیدن، سوال از کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدفاء
تصویر استدفاء
بالا پوش خواستن پوشش گرم خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعفاء
تصویر استعفاء
((اِ تِ))
تقاضای معافیت از انجام کار
استعفاء نامه: نامه ای که تقاضای کناره گیری از شغل یا کار در آن نوشته شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استشفاء
تصویر استشفاء
((اِ تِ))
شفا خواستن، بهبود خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استخفاء
تصویر استخفاء
((اِ تِ))
پنهان شدن، نهان گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استیفاء
تصویر استیفاء
((اِ))
تمام فراگرفتن، طلب تمام حق را کردن، شغل و وظیفه مستوفی، تصفیه حساب مالیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استکفا
تصویر استکفا
کفایت کردن خواستن کار گزاری خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکفا
تصویر استکفا
کفایت خواستن
فرهنگ فارسی عمید
کوشندگی، پی گیری، سختگیری، سر در آوردن ژرفا کاری، خسکانان جهد تمام کردن کوشش تمام کردن سعی و کوشش بسیار کردن، طلب نهایت چیزی را کردن، بنهایت رسیدن بر رسیدن پی جویی کردن، پی جویی تفحص، سختگیری در محاسبه دقت بسیار در حساب چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
فتوی خواستن، وچر خواهی وچر جویی (وچر فتوی) طلب فتوی کردن، فتوی خواستن فتوی پرسیدن در باب مسایل فقهی و شرعی از کسی رای و فتوی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استغفار
تصویر استغفار
توبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشهاء
تصویر استشهاء
ورنخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشفان
تصویر استشفان
انبان دریدگی، تکیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشفاف
تصویر استشفاف
ترا پدید خواهی (ترا پدید شفاف)، آن سوی دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پا در میانی خواستن، میانجگری پایمرد خواستن خواهشگر جستن بخواهش بر انگیختن شفاعت خواستن طلب شفاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشراء
تصویر استشراء
کار دشواری، خشمگین شدن ستیهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آب خواستن، باران خواستن، خشکامار: از بیماریهایست که بیمار از تشنگی نمی رهد (لغت فرس) باران خواستن، آب خواستن، نام مرضی که بیمار آب بسیار خواهد حبن. یا استسقاء بطن. مرضی که موجب شود آب در انساج شکم جمع شود استسقاء بطنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرقاء
تصویر استرقاء
افسون خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرفاض
تصویر استرفاض
فراخ خواستن رود بار فراخ کردن رود بار گشاد کردن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرفاد
تصویر استرفاد
یاری جستن یاری جویی
فرهنگ لغت هوشیار
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
فرهنگ لغت هوشیار
پاکدامنی خواستن، به پاکی گراییدن، پارسایی باز ایستادن از ناروا کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعصاء
تصویر استعصاء
کج تابی بی فرمان شدن سرکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعراء
تصویر استعراء
نو خرما خواستن، نو خرما خوردن خرمای نو بر خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحفاظ
تصویر استحفاظ
نگه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحفار
تصویر استحفار
کندن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحصاء
تصویر استحصاء
شمار خواست آمار خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحذاء
تصویر استحذاء
دم پایی خواستن، دهش خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجداء
تصویر استجداء
دهش خواهی در یوزگی نیاز خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبطاء
تصویر استبطاء
درنگ خواهی کند یابی
فرهنگ لغت هوشیار