جدول جو
جدول جو

معنی استیفاء

استیفاء((اِ))
تمام فراگرفتن، طلب تمام حق را کردن، شغل و وظیفه مستوفی، تصفیه حساب مالیات
تصویری از استیفاء
تصویر استیفاء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استیفاء

استیفاء

استیفاء
تمام فراگرفتن. تمام فروگرفتن. (غیاث). تمام گرفتن. (منتهی الارب). تمام فاستدن. (تاج المصادر بیهقی). تمام فارسیدن. (زوزنی) : وقت استیفای جرایات و رسوم بر مئین و الوف فزون باشند. (جهانگشای جوینی).
- استیفاء حق یا مال خود از کسی، گرفتن تمام مال یا حق خویش از او. تمام گرفتن حق. (غیاث).
لغت نامه دهخدا

استیساء

استیساء
یاری خواستن، یاری طلبیدن، با کسی گفتنکه با من مواصا کن
استیساء
فرهنگ لغت هوشیار

استکفاء

استکفاء
کفایت خواستن، بسنده گری، کار گزار خواستن کفایت کردن، خواستن کار گزاری خواستن
فرهنگ لغت هوشیار

استعفاء

استعفاء
استدعای کناره گیری از شغل، معاف کردن، تکلیف خواستن، پوزش خواستن، بزرگ شمردن بخشش خواستن، کناره گیری طلب عفو کردن، عفو خواستن طلب بخشش کردن، خواهش رهایی از کار و خدمت کردن، تقاضای معافیت از خدمت اداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار