استدبار امر، در آخر کار نگریستن چیزی را که در اوّل آن ندیده بود. (منتهی الارب). آخر کار را ملاحظه و اندیشه کردن، از پس دیدن امری که از پیش ندیده بود، وسیلۀ خود گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب). دست آویز خود قرار دادن امری را
استدبار امر، در آخر کار نگریستن چیزی را که در اوّل آن ندیده بود. (منتهی الارب). آخر کار را ملاحظه و اندیشه کردن، از پس دیدن امری که از پیش ندیده بود، وسیلۀ خود گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب). دست آویز خود قرار دادن امری را
چیزی را بسیار خواستن. (زوزنی). زیاده طلبی. بسیار کردن خواستن. بسیار خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث). افزونی خواستن. استمجاد: همچنان کاین شاهزاده شکر شاه کرد زاستکبار و زاستکثار جاه. مولوی. - استکثار کردن، بسیار خواستن. زیاده طلبی.
چیزی را بسیار خواستن. (زوزنی). زیاده طلبی. بسیار کردن خواستن. بسیار خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث). افزونی خواستن. استمجاد: همچنان کاین شاهزاده شکر شاه کرد زاستکبار و زاستکثار جاه. مولوی. - استکثار کردن، بسیار خواستن. زیاده طلبی.