جدول جو
جدول جو

معنی استکثار

استکثار((اِ تِ))
طلب فراوانی کردن، زیادت طلبی
تصویری از استکثار
تصویر استکثار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استکثار

استکثار

استکثار
فزونخواهی، انباشتن، برافزودن بسیار خواستن چیزی را، بسیار کردن بر افزودن، بسیار داشتن، زیادت طلبی افزون جویی
فرهنگ لغت هوشیار

استکثار

استکثار
چیزی را بسیار خواستن. (زوزنی). زیاده طلبی. بسیار کردن خواستن. بسیار خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث). افزونی خواستن. استمجاد:
همچنان کاین شاهزاده شکر شاه
کرد زاستکبار و زاستکثار جاه.
مولوی.
- استکثار کردن، بسیار خواستن. زیاده طلبی.
لغت نامه دهخدا

استکبار

استکبار
زورگویی ناشی از داشتن قدرت، خود را بزرگ دانستن، تکبر کردن
استکبار
فرهنگ فارسی عمید

استکبار

استکبار
بزرگ دیدن کسی یا چیزی را، تکبر کردن، خودنمایی، گردنکشی کردن
استکبار
فرهنگ فارسی معین