معنی استکبار - فرهنگ فارسی معین
معنی استکبار
- استکبار((اِ تِ))
- بزرگ دیدن کسی یا چیزی را، تکبر کردن، خودنمایی، گردنکشی کردن
تصویر استکبار
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با استکبار
استکبار
- استکبار
- زورگویی ناشی از داشتن قدرت، خود را بزرگ دانستن، تکبر کردن
فرهنگ فارسی عمید
استکبار
- استکبار
- بزرگ دیدن کسی یا چیزی را: استکبره. (منتهی الارب).
و اءَستکبرُ الاخبارَ قبل لِقائه
فلمَّا التقینا صَغَّرَ الخبرَ الخُبر.
متنبی.
لغت نامه دهخدا
استکثار
- استکثار
- فزونخواهی، انباشتن، برافزودن بسیار خواستن چیزی را، بسیار کردن بر افزودن، بسیار داشتن، زیادت طلبی افزون جویی
فرهنگ لغت هوشیار