جدول جو
جدول جو

معنی استدبار

استدبار((اِ تِ))
پشت کردن، مقابل استقبال، آخرکار را ملاحظه کردن
تصویری از استدبار
تصویر استدبار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استدبار

استدبار

استدبار
استدبار امر، در آخر کار نگریستن چیزی را که در اوّل آن ندیده بود. (منتهی الارب). آخر کار را ملاحظه و اندیشه کردن، از پس دیدن امری که از پیش ندیده بود، وسیلۀ خود گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب). دست آویز خود قرار دادن امری را
لغت نامه دهخدا

استکبار

استکبار
زورگویی ناشی از داشتن قدرت، خود را بزرگ دانستن، تکبر کردن
استکبار
فرهنگ فارسی عمید

استکبار

استکبار
بزرگ دیدن کسی یا چیزی را، تکبر کردن، خودنمایی، گردنکشی کردن
استکبار
فرهنگ فارسی معین