- استوک
- ویژگی کالایی که معیوب شده و از قیمتش کاسته شده است، انبار، در ورزش قسمت برجسته ای که زیر کفش فوتبال قرار دارد
معنی استوک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درختچه ای از راسته استرکها که اغلب در نواحی حاره میروید (بندرت در نواحی معتدل دیده میشود) برگهایش ساده و منفرد و بدون زبانک و پوشیده از کرک گلهایش دارای تقارن محوری با تقسیمات 5 تایی است. پرچمهایش در دو ردیف قرار گرفته اند و میوه اش شفت یاسته میباشد اصطرک شجر استرک درخت صمغ استرک درخت استرک قره بوخور قره کونوک آغاجی شجر سطرکا شجره الاسطرسه
درمانده وخسته
چارپا، چهار پا، عموماً اسب واستر را خصوصاً
برابری یکسانی، راست و یکسان شدن برابر شدن راست شدن، برابری یکسانی، معتدل گردیدن، اعتدال: استواء قامت، قرار گرفتن استقرار. یا خط استواء. دایره ای شرقی غربی که کره زمین را بدو قسمت متساوی (شمالی جنوبی) تقسیم کند
طومار وقایع و سرگذشت، موزه، بخشیده معفو
مژده خبرخوش نوید
ستون، پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، پشتیبان، تکیه گاه
دایرۀ فرضی که مانند کمربند کرۀ زمین را احاطه کرده و زمین را به دو نیمکرۀ شمالی و جنوبی تقسیم می کند، راست بودن، بدون خمیدگی بودن، مستقر شدن، قرار گرفتن، استقرار
مایعی بی رنگ، فرّار و قابل اشتعال که از تقطیر املاح اسیداستیک به دست می آید و در تهیۀ رنگ و لاک به کار می رود. بسیاری از مواد را در خود حل می کند و به همین دلیل در پاک کردن لاک ناخن از آن استفاده می شود
خسته، درمانده، ستوه، استه، بستوه
استوه شدن (گشتن): درمانده شدن،برای مثال ز بس کآن سپه کوه تا کوه شد / ز انبوه او کوه استوه شد (فردوسی - لغت نامه - استوه)
استوه شدن (گشتن): درمانده شدن،
مژده، نوید، خبر خوش، برای مثال از کلک توست نصرت دین محمدی / ایتوک ده به شاه که کلکم حسام توست (سوزنی- مجمع الفرس - ایتوک)
ستور، حیوان چهار پا که سواری بدهد یا بار ببرد مانند اسب و استر، چهارپا، چارپا، چارو
Equator
экватор
Äquator
екватор
równik
equador
equatore
ecuador
équateur
evenaar
เส้นศูนย์สูตร
khatulistiwa
تلميحٌ
विषुवत रेखा
קו המשווה