جدول جو
جدول جو

معنی استندار - جستجوی لغت در جدول جو

استندار
(اُ تُ)
حکام سلسلۀ پادوسبان طبرستان نخست بعنوان اسپهبد و سپس بعنوان استندار خوانده میشدند و گویند که استندار به معنی ’حاکم کوهها’ است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 145 بخش انگلیسی). و نیز رجوع به همان کتاب ص 3و 26 و 146 و 152 شود: ارتبطه (ای عبدالواحد القاینی المقیم بالرّی) الملک استندار بناحیه کجو (ظ: کجور) و کلار... (تتمۀ صوان الحکمه چ لاهور ص 165) ، با هم سخن کردن، سخن کردن خواستن. (منتهی الارب). سخن گفتن کسی را خواستن، در تداول امروز، بازپرسی. سخن از کسی بیرون کشیدن.
- استنطاق کردن، بازپرسی کردن.
، الاستنطاق، مصدر است از باب استفعال. و آن نزد اهل جفر عبارت است از ساختن حروف از عدد حرف لفظی. و این معنی ضمن بیان معنی لفظ بسط خواهد آمد. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
استندار
(مُ بَ کَ / کِ)
استندره، رآه نادراً.
لغت نامه دهخدا
استندار
توضیح حکام سلسله پادوسبان طبرستان را بعنوان فوق میخواندند
تصویری از استندار
تصویر استندار
فرهنگ لغت هوشیار
استندار
شاهان گاوباره ی رویان پس از تسخیر جلگه مازندران و رویان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استاندار
تصویر استاندار
کسی که از طرف وزارت کشور کارهای یک استان را اداره می کند، والی، حکمران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استردار
تصویر استردار
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، قاطردار، استروان، قاطربان، استربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفندار
تصویر اسفندار
اسپندارمذ، در آیین زردشتی فرشتۀ نگهبان زمین و موکل بر روز پنجم هر ماه خورشیدی، ماه اسفند، روز پنجم از هر ماه خورشیدی، سپندار، سپندارمذ، اسفندارمذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استنکار
تصویر استنکار
شناختن کسی را منکر شدن، انکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استنصار
تصویر استنصار
کمک خواستن، یاری خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استنفار
تصویر استنفار
رمیدگی، رمیدن، رماندن، بسیجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنصار
تصویر استنصار
یاوری خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
نیگویی ناپذیری ناشناختگی ناپسند یابی نیگری (انکار) نا شناختن، خواستار دریافتن امری نا شناس گردیدن، انکار کردن، یا یاء استنکار. یاء نکره یاء تنکیر: اسبی خریدم
فرهنگ لغت هوشیار
پنجمین امشاسپنداز امشاسپندان (مهین فرشتگان) دین زرتشتی، ماه دوازدهم از سال شمسی که امروز (اسفند) میگویند مدت ماندن آفتاب در برج حوت، نام روز پنجم از هر ماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقدار
تصویر استقدار
نیرو خواهی، سرنوشت پذیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپندار
تصویر اسپندار
شمع که معشوق پروانه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
در اصطلاح جدید حاکم هر یک از بیست وپنج استان ایران است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنهار
تصویر استنهار
جوی بندی، آبرسانی، شکنجه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنکار
تصویر استنکار
((اِ تِ))
انکار کردن، نشناختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
((اُ))
حاکم ایالت، فرمانروای یک استان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
والی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
Governor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
gouverneur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
gobernador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
राज्यपाल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
gubernur
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
ผู้ว่าราชการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
gouverneur
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
Gouverneur
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
governatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
governador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
总督
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
gubernator
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
губернатор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
губернатор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
נָגִיד
دیکشنری فارسی به عبری