جدول جو
جدول جو

معنی استعجاب - جستجوی لغت در جدول جو

استعجاب
تعجب کردن از چیزی
تصویری از استعجاب
تصویر استعجاب
فرهنگ لغت هوشیار
استعجاب
شگفتی، تعجب، تحیر، حیرت آور
تصویری از استعجاب
تصویر استعجاب
فرهنگ فارسی عمید
استعجاب
((اِ تِ))
عجب شمردن، در شگفت شدن، به شگفت آمدن
تصویری از استعجاب
تصویر استعجاب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استعلاب
تصویر استعلاب
ناخوش یافتن، ناخوش شمردن، ناخوشایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گرایی، تازی زدگی، زشتگویی تقلید عرب کردن مانند عرب شدن عرب ماب گشتن، سخن فارسی را عربی کردن، سخن زشت گفتن دشنام دادن فحش گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعذاب
تصویر استعذاب
گوارا خواستن، گوارا نوشاندن، گوارایافتن
فرهنگ لغت هوشیار
کند زبانی پوشیده شدن، ناتوان شدن بسخن گفتن عاجز شدن در سخن، خاموش گشتن از پاسخ سایل، بسته و مبهم شدن کلام
فرهنگ لغت هوشیار
شتابی خواستن، شتابیدن، پیشی گرفتن، به شتاب وا داشتن، پیشی گرفتن کاری را بشتاب خواستن بشتاب واداشتن بر انگیختن بعجله، شتاب کردن شتافتن، شتابزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعتاب
تصویر استعتاب
خرسندی خواستن، خرسندی بخشیدن، ازبدی باز گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
سزاوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحجاب
تصویر استحجاب
دربان گماردن، دربانی خواستن، در پرده خواهی پوشیده خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعجال
تصویر استعجال
شتاب کردن، شتافتن، شتابزدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
سزاوار و مستحق شدن برای کاری یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعجام
تصویر استعجام
عاجز شدن در سخن، ناتوان شدن در سخن گفتن، فروماندن در پاسخ دادن به پرسش کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعراب
تصویر استعراب
((اِ تِ))
عرب مآب گشتن، سخن فارسی را عربی کردن، دشنام دادن، فحش گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعجام
تصویر استعجام
((اِ تِ))
پوشیده شدن، ناتوان شدن به سخن گفتن، عاجز شدن در سخن، خاموش گشتن از پاسخ سایل 4- بسته و مبهم شدم کلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعجال
تصویر استعجال
((اِ تِ))
کاری را به شتاب خواستن، به شتاب واداشتن، شتافتن، شتاب کردن، شتابزدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
((اِ))
سزاوار شدن، واجب و لازم دانستن امری یا چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استجاب
تصویر استجاب
پسندیدگی، پسندیده داشتن، روا دانستن، دل به دست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استغلاب
تصویر استغلاب
بالیدن نهال
فرهنگ لغت هوشیار
دلیری پس از ترس، توانایی پس از سستی یاری خواستن استعانت جستن، توانا گردیدن بعد از سستی دلیری کردن پس از ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنجاح
تصویر استنجاح
روایی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن، پلیدی زدودن، خرما خوردن، میوه چیدن، شتافتن رستن رهایی یافتن، شستن جای پلید و نجس را که بول و غایط در آن بوده است و سنگ و کلوخ بدانجا مالیدن، یا سنگ استنجاء. سنگی که بوسیله آن بول و غایط را از جایی پاک کنند سنگی که بدان تطهیر میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلجاج
تصویر استلجاج
ستیهیدن در سوگند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرهاب
تصویر استرهاب
ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
ترسانیدن این واژه در تازی پیشینه ندارد. و فارسی گویان آن را ساخته اند در تازی استرهاب و ترعیب را به کار می برند ترسانیدن تولید رعب کردن، توضیح این کلمه متداول در فارسی است و در عربی بدین معنی (ترعیب) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گزافخندی بسیارخندی، شگفتیدن شگفتی نمودن غریب شمردن عجب دانستن چیزی را بشگفت آمدن از امری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعهاد
تصویر استعهاد
پیمان خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعمام
تصویر استعمام
دستار نهادن، دستار خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعمال
تصویر استعمال
عمل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آباد خواهی، ماند گار ساختن طلب آبادانی کردن آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف بقصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افراد آن ببهانه نابجای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن بسوی ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
واجیدن آگاهی خواست آموزش خواستن آفراس آگهی خواستن آگاهی خواستن پرسش کردن پرسیدن خبر گرفتن، آموزش خواستن،جمع استعلامات. خبری را پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
درمان جویی درمان خواست، چاره جویی درمان جستن علاج بیماری طلبیدن مداوای مرض خواستن، چاره خواستن، چاره جویی. طلب علاج کردن
فرهنگ لغت هوشیار