جدول جو
جدول جو

معنی استشفا - جستجوی لغت در جدول جو

استشفا
شفا خواستن، تندرستی خواستن، شفا طلبیدن، طلب شفا کردن، درمان خواستن، بهبود رهاندن، شکمروش طلب شفا کردن، شفا جستن شفا خواستن بهبود خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
استشفا
شفا خواستن، طلب شفا کردن
تصویری از استشفا
تصویر استشفا
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استشفان
تصویر استشفان
انبان دریدگی، تکیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشفاف
تصویر استشفاف
ترا پدید خواهی (ترا پدید شفاف)، آن سوی دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پا در میانی خواستن، میانجگری پایمرد خواستن خواهشگر جستن بخواهش بر انگیختن شفاعت خواستن طلب شفاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشفاع
تصویر استشفاع
شفاعت خواستن، طلب شفاعت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استشفاع
تصویر استشفاع
((اِ تِ))
طلب شفاعت کردن، شفاعت خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استشفاء
تصویر استشفاء
((اِ تِ))
شفا خواستن، بهبود خواستن
فرهنگ فارسی معین
تمامی حق را گرفتن، تمام فرا گرفتن، تمام باز ستدن، طلب تمام چیزی را کردن، شغل و وظیفه مستوفی حساب، تصفیه مالیات، انتفاع و بهره بردن از کار یا مال غیر با اجازه او. یا دیوات استیفا. اداره ای که مستوفیان و محاسبان در آن بکار مشغول بودند داراستیفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکفا
تصویر استکفا
کفایت کردن خواستن کار گزاری خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشعا
تصویر استشعا
سرگشته یافتن، سرگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
طلب عفو کردن عفو خواستن طلب بخشش کردن، خواهش رهایی از کار و خدمت کردن تقاضای معافیت از خدمت اداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استصفا
تصویر استصفا
ناب جستن، یکدله خواستن (یکدله دوست بی نفاق و صافی)، پالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پنهان شدن، پنهان گشتن، پوشیده داشتن پنهان شدن، نهان گشتن، پوشیده گردیدن، پوشیده داشتن نهان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعفا
تصویر استعفا
کناره گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استخفا
تصویر استخفا
پنهان شدن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعفا
تصویر استعفا
درخواست کناره گیری از کار و شغل، کناره گیری کردن از کار و شغل، طلب عفو کردن، عفو خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استکفا
تصویر استکفا
کفایت خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استصفا
تصویر استصفا
گرفتن همۀ اموال کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استیفا
تصویر استیفا
حق یا مال را به طور کامل گرفتن، کاری را به طور کامل انجام دادن، حق چیزی را ادا کردن، شغل و وظیفۀ مستوفی، حساب مالیات، در علوم ادبی ادا کردن حق مطلب به نحو احسن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعفا
تصویر استعفا
Resignation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
إعادة النّشر
دیکشنری فارسی به عربی
इस्तीफा
دیکشنری فارسی به هندی