- استراق
- دزدیدن
معنی استراق - جستجوی لغت در جدول جو
- استراق
- دزدیدن، کار دیگری را به خود نسبت دادن
استراق سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران
- استراق ((اِ تِ))
- دزدیدن، دزدیده کاری کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره شدن
آتش گرفتن
پیشی گرفتن پیشی جستن پیشی جویی در: تیراندازی دو و میدانی پیشی جستن پیشی گرفتن
خورای شناسی: خورای شناس شدن تحقیق در ادبیات علوم آداب و رسوم شرقیان از طرف دانشمندان مغرب زمین شرق شناسی خاورشناسی
تنک شدن، بنده خواستن، به بندگی گرفتن بنده گرفتن بنده شمردن
شرق شناسی
روزی خواستن
گوالیدن دراز شدن گیاهان
فرو خوردن فرو دادن
از دانه های خوردنی مرجمک هم آوای مردمک دانژه
ژرف کاوی، غوته خوردن همه را فرا گرفتن همه را فرا رسیدن، غرق شدن غرقه گشتن، فرو رفتن در امری سخت سر گرم شدن بکاری تعمق
رای خواهی
آتش سوزی، آتش گرفتن
از یکدیگر جدا شدن
ترکی بارافکنی ترکی ماندن اقامت توقف (در سفر)، محل اقامت محل استراحت
از یکدیگر جدا شدن، جدایی، پراکنده شدن
سخت به کاری مشغول شدن، بیش از حد به چیزی توجه کردن، در علم منطق همه را فراگرفتن، شامل همه شدن، در تصوف توجه کامل سالک به گفتن ذکر، چنان که از خودبی خود شود، مقام بی خودی و فنا، کنایه از از بین رفتن، نابود شدن
دریده شدن، پاره شدن، گذشتن و رفتن، از غلاف درآمدن شمشیر
آتش گرفتن، سوختن، در علم نجوم نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج سیاره
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
سوختن، آتش گرفتن، محو شدن یکی از پنج سیاره «زحل، مشتری، مریخ، زهره، عطارد» در زیر شعاع خورشید، یا مقارنه خورشید با یکی از آن ها
به بندگی گرفتن
Combustion
горение
Verbrennung
горіння
spalanie