- استباق
- پیشی گرفتن پیشی جستن پیشی جویی در: تیراندازی دو و میدانی پیشی جستن پیشی گرفتن
معنی استباق - جستجوی لغت در جدول جو
- استباق ((اِ تِ))
- پیشی جستن، پیشی گرفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در هم شدن امور
دزدیدن
ماندن خواهی، برجای خواهی، زنده گذاشتن بقای چیزی ا طلبیدن، بر جای بداشتن بر جا گذاشتن، زنده گذاشتن باقی گذاشتن
پارسی تازی شده استورک دیبای زرباف پرند ستبر و نام درختچه ای که در گرمسیرایران می روید استخرک دیبای ستبر استبرک، نام دو گونه درختچه از تیره کتوسها که در هند و مالزی و در جنوب ایران در نقاط گرمسیر و سواحل دریای عمان و خلیج فارس میرویند و از گیاهان کاچوئی ایران هستند. استخر
شب نوشی: می نوشی در شب
باقی گذاشتن، زنده گذاشتن
دزدیدن، کار دیگری را به خود نسبت دادن
استراق سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران
استراق سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران
((اِ تَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
دیبا، دیبای ستبر، پارچه ای که با زر و ابریشم بافته شود، نام دو گونه درختچه که در نقاط گرمسیری می رویند. از گیاهان کائوچویی ایران هستند
گیاهی شیره دار با برگ های پهن و گل های صورتی و سفید خوشه ای و معطر، پارچه ای که با ابریشم و زر بافته می شد، دیبا، برای مثال صحرا گویی که خورنق شده ا ست / بستان هم رنگ ستبرق شده است (منوچهری - ۱۶۲)
جمع سبق، گرو بندها: آن چه بدان ها گرو بندند پیشی جستن
درخشیدن، درفشیدن
شکسته بندی، توانگر کردن، توانگر شدن
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
خفگی و گلوگیر شدن
خوی گیری، دروغبافی
پاره شدن
کم خردی
شب دریوزگی شرم دریوزگی: گدایی با شرمزدگی در شب
نان پزی نان پختن
آزمودن، آگاهی یافتن تازه یابی آگاهی به چیزی، ترید خریدن آزمودن امتحان کردن، آگاهی یافتن از چیزی یا خبری خبردارشدن
پنهان شدن
موی ستردن
آتش گرفتن
برانگیختن، برانگیخته شدن
لنگ بستن
زندانی شدن
بهاران بودن جائی
ربط، بستن، بربستن
گوشت نو آوردن، خوشه پری پرشدن خوشه
بهره ستانی (در بازرگانی) بهره خوری سود گرفتن
پروردن کودک را تا بلوغ