جدول جو
جدول جو

معنی اساطین - جستجوی لغت در جدول جو

اساطین
اسطوانه ها، استوانه ها، جمع واژۀ اسطوانه
تصویری از اساطین
تصویر اساطین
فرهنگ فارسی عمید
اساطین
(اَ)
جمع واژۀ اسطوانه، بمعنی ستون. (غیاث اللغات) (کنز اللغات).
لغت نامه دهخدا
اساطین
از پارسی استوانه ها، ستون ها جمع اسطوانه. ستونها رکن ها ارکان، بزرگان برجستگان: ازاساطین عصر خویش بود
فرهنگ لغت هوشیار
اساطین
جمع اسطوانه، ستون ها، ارکان، مجازاً بزرگان، برجستگان
تصویری از اساطین
تصویر اساطین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
اسلوب ها، طرز ها، طریقه ها، شیوه ها، راه و روش ها، جمع واژۀ اسلوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اباطیل
تصویر اباطیل
باطل ها، ناچیز ها، ناحق ها، بی اثرها، بیهوده ها، یاوه ها، پوچ ها، جمع واژۀ باطل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسانید
تصویر اسانید
اسنادها، نسبت دادن ها، منسوب کردن ها، جمع واژۀ اسناد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسابیع
تصویر اسابیع
اسبوع ها، هفته ها، جمع واژۀ اسبوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اساریر
تصویر اساریر
اسرارها، سرّ ها، جمع واژۀ اسرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اساطیر
تصویر اساطیر
اسطوره ها، قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان، جمع واژۀ اسطوره
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ اسطار و اسطاره و اسطیر و اسطیره و اسطور و اسطوره. سیوطی در المزهر گوید: اساطیر، جمعی باشد بی واحد. ابوعبیده گوید واحد آن اسطاره است و بعضی دیگر بر آنند که جمع سطر اسطار باشد و جمع اسطار اساطیر. سخنهای پریشان. بیهوده ها. افسانه ها. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
پدر تاذری بن اسطین نصرانی که کاتب اسحاق بن قبیصه حاکم هشام بن عبدالملک بود. (کتاب الوزراء و الکتاب ص 38)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اسطول، بمعنی دسته ای از کشتی: و لهذا الملک (الملک غلیام) بمدینه مسینه المذکوره دارصنعه (البحر) تحتوی من الأساطیل علی ما لایحصی عدد مراکبه. (رحلۀ ابن جبیر)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اصطوانه. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به اصطوانه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اساطیری
تصویر اساطیری
منسوب به اساطیر داستانی افسانه یی خیالی خرافی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اسبوع، هفته ها، هفت بار، روزها جمع اسبوع. هفت ها هفت هفت، هفته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساتید
تصویر اساتید
استادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساتیذ
تصویر اساتیذ
جمع استاذ استادان اساتذه
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده زراندوک از گیاهان گیاهی از تیره زرآوند که پایاست و در جنگلهای مرطوب نواحی معتدله اروپا میروید. سوش و ریشه آن بوی معطر دارد و در طب بعنوان مسهل و مقیی مصرف میگردد. برباله، اسارون شامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساریر
تصویر اساریر
جمع اسرار، خطهای کف دست یا پیشانی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اسروع، جوانه های رز، آبداری دندان، نشان های کمان، پاره های سیم وزر گداخته، کرمکان سرخ سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
جمع اسلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالیون
تصویر اسالیون
یونانی تخم کرفس کوهی کرفسینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسانید
تصویر اسانید
تزده ها نورده ها یافته ها، جمع اسناد جمع در جمع سند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استالین
تصویر استالین
سیاستمدار وپیشوایاتحاد جماهیر شوروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذانین
تصویر اذانین
تثنیه اذان (در حالتهای نصبی و جری) اذان و اقامه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رکن، استون ها، دیوانیان دیوانمردان، جمع ارکان، جمع رکن ستونها. یا اراکین دولت. سران دولت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتامین
تصویر اتامین
فرانسوی پرچم سیخک گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباطیل
تصویر اباطیل
جمع باطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصاطین
تصویر اصاطین
جمع استوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساطیر
تصویر اساطیر
قصه های دروغ، افسانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استارین
تصویر استارین
سپندر در ساختن سپندار شمع به کارمی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساطیر
تصویر اساطیر
جمع اسطوره، افسانه ها، افسانه های باستان درباره خدایان و پهلوانان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اباطیل
تصویر اباطیل
بیهوده ها، یاوه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اساتید
تصویر اساتید
استادان
فرهنگ واژه فارسی سره