معنی اساطین اساطین جمع اسطوانه، ستون ها، ارکان، مجازاً بزرگان، برجستگان تصویر اساطین فرهنگ فارسی معین
اساطین اساطین از پارسی استوانه ها، ستون ها جمع اسطوانه. ستونها رکن ها ارکان، بزرگان برجستگان: ازاساطین عصر خویش بود فرهنگ لغت هوشیار
اساطیر اساطیر اسطوره ها، قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان، جمعِ واژۀ اسطوره فرهنگ فارسی عمید
اساطیل اساطیل جَمعِ واژۀ اسطول، بمعنی دسته ای از کشتی: و لهذا الملک (الملک غلیام) بمدینه مسینه المذکوره دارصنعه (البحر) تحتوی من الأساطیل علی ما لایحصی عدد مراکبه. (رحلۀ ابن جبیر) لغت نامه دهخدا