معنی اساطیر
- اساطیر
- اسطوره ها، قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان، جمع واژۀ اسطوره
واژههای مرتبط با اساطیر
اساطیر
- اساطیر
- قصه های دروغ، افسانه
اساطیر
- اساطیر
- جمع اسطوره، افسانه ها، افسانه های باستان درباره خدایان و پهلوانان
اساطیر
- اساطیر
- جَمعِ واژۀ اِسطار و اسطاره و اسطیر و اسطیره و اسطور و اسطوره. سیوطی در المزهر گوید: اساطیر، جمعی باشد بی واحد. ابوعبیده گوید واحد آن اسطاره است و بعضی دیگر بر آنند که جمع سطر اسطار باشد و جمع اسطار اساطیر. سخنهای پریشان. بیهوده ها. افسانه ها. (از منتهی الارب).
اساطین
- اساطین
- از پارسی استوانه ها، ستون ها جمع اسطوانه. ستونها رکن ها ارکان، بزرگان برجستگان: ازاساطین عصر خویش بود
اساطیری
- اساطیری
- منسوب به اساطیر داستانی افسانه یی خیالی خرافی
اساریر
- اساریر
- جمع اسرار، خطهای کف دست یا پیشانی
اساریر
- اساریر
- اسرارها، سرّ ها، جمعِ واژۀ اسرار
اساطین
- اساطین
- اسطوانه ها، استوانه ها، جمعِ واژۀ اسطوانه
اساطین
- اساطین
- جمع اسطوانه، ستون ها، ارکان، مجازاً بزرگان، برجستگان
