- ازکی
- پاکیزه وپر هیزکارتر پاکیزه وپرهیزکارتر
معنی ازکی - جستجوی لغت در جدول جو
- ازکی ((اَ کا))
- پاکتر، پارساتر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع زکی پاکان، صاحبان ذهن صافی
زکی ها، پاک ها، پاکیزه ها، پاکان از گناه، پارساها، نیکوکاران، جمع واژۀ زکی
جمع زکی، پاکان
باریکی، نا ستبری، لطافت ظرافت، بناز پروردگی نازنینی، نغزی دلکشی، قابلیت اهمیت خطیر بودن: (و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارد تا نازکی این حادثه بر هیچ دانا و نادان پوشیده نماندی، {شکنندگی زودشکنی، تردی، نرمی، حساسیت زودرنجی، خوش طبعی نزاکت، کم رنگی رقت: (و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی وقوت اوست وزردی روی نشان گرمی اوست. {مقابل سیری
باریکی، نرمی و لطافت، حساسیت، زودرنجی
قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، سیچغنه، بازک، باشق، قوش، باشه، واشه
Thinness
magreza
delgadez
cienkość
худоба
худорлявість
dunheid
Dünne
minceur
sottigliezza
पतलापन
পাতলাতা
incelik
רָזוּת
kelangsingan
ความบาง
نحافةٌ
پتلاپن
زیرک تر
ناتوان تر
منسوب به ازم و گروهی بدان نسبت دارند
آنکه ابتدا ندارد، قدیم، دیرینه، ابدی، که همیشه بود آنکه ابتدا ندارد، قدیم، دیرینه، ابدی، که همیشه بود
زیرک تر