پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود خاربست، خاربند، فلغند، کپر، چپر
پَرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود خاربَست، خاربَند، فُلغُند، کَپَر، چَپَر
درختی با شاخه های دراز و باریک و به شکل بوته، برگ های همیشه سبز، گل های سفید و خوشه ای و پوست قهوه ای رنگ که در مناطق گرمسیر می روید، پوست خشک شدۀ این درخت که به عنوان ادویه استفاده می شود و از آن اسانس می گیرند و در ساختن لیکورها نیز استعمال می شود
درختی با شاخه های دراز و باریک و به شکل بوته، برگ های همیشه سبز، گل های سفید و خوشه ای و پوست قهوه ای رنگ که در مناطق گرمسیر می روید، پوست خشک شدۀ این درخت که به عنوان ادویه استفاده می شود و از آن اسانس می گیرند و در ساختن لیکورها نیز استعمال می شود
دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود، خاربست، خاربند، خارچین، فلغند، کپر، چپر، برای مثال تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد / داغ حسرت بر دل صورت گران چین نهاد (امیرمعزی - ۱۶۲) پرچ
دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود، خاربَست، خاربَند، خارچین، فُلغُند، کَپَر، چَپَر، برای مِثال تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد / داغ حسرت بر دل صورت گران چین نهاد (امیرمعزی - ۱۶۲) پَرچ
چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک، برای مثال آب رویم رفت و زیر آب چشم / روی چون آب است پرچین ای دریغ (خاقانی - ۷۸۰)
چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم چُروکیده، پُرشِکَن، پُر پیچ و تاب، پُرگِرِه، پُرآژَنگ، پُرنَوَرد، پُرشِکَنج، پُرکوس، پُرماز، اَنجوخیده، آژَنگ ناک، برای مِثال آب رویم رفت و زیر آب چشم / روی چون آب است پرچین ای دریغ (خاقانی - ۷۸۰)
یعقوب پاشا. وکیل نظارت معارف مصر، متوفی بسال 1919 میلادی او راست: 1- احکام المرعیه فی شأن الاراضی المصریه. که سعید افندی عمون آن را بعربی ترجمه کرد و آن شامل دو قسم است: اول در باب اراضی بر وجه شرعی بر حسب مذهب امام ابی حنیفه سخن راند و آن شامل چهار کتابست. دوم در باب اراضی بر وجهی که امروز دیده میشود و آن نیز دارای چهار کتابست و آن در بولاق بسال 1307 هجری قمری بطبع رسیده است. 2- القول التام فی التعلیم العام. علی بک بهجت آن را بعربی نقل کرده و در بولاق بسال 1894 میلادی چاپ شده است. (معجم المطبوعات)
یعقوب پاشا. وکیل نظارت معارف مصر، متوفی بسال 1919 میلادی او راست: 1- احکام المرعیه فی شأن الاراضی المصریه. که سعید افندی عمون آن را بعربی ترجمه کرد و آن شامل دو قسم است: اول در باب اراضی بر وجه شرعی بر حسب مذهب امام ابی حنیفه سخن راند و آن شامل چهار کتابست. دوم در باب اراضی بر وجهی که امروز دیده میشود و آن نیز دارای چهار کتابست و آن در بولاق بسال 1307 هجری قمری بطبع رسیده است. 2- القول التام فی التعلیم العام. علی بک بهجت آن را بعربی نقل کرده و در بولاق بسال 1894 میلادی چاپ شده است. (معجم المطبوعات)
شاخهای درختی است که منبع آن جزیره سیلان است، چوبی است معروف، سرخ رنگ، که در طعم شیرین و تندمیباشد و آن را قلم دارچینی نیز می گویند زیرا که ماناست بقلم در طول، پوست درخت دارچین که آن را میکوبند و بصورت گردی در غذا میریزند، یکی از اجزای روغن مقدس است که باید خیمه و آلات آن را بتوسط آن مسح نمایند، (قاموس کتاب مقدس)
شاخهای درختی است که منبع آن جزیره سیلان است، چوبی است معروف، سرخ رنگ، که در طعم شیرین و تندمیباشد و آن را قلم دارچینی نیز می گویند زیرا که ماناست بقلم در طول، پوست درخت دارچین که آن را میکوبند و بصورت گردی در غذا میریزند، یکی از اجزای روغن مقدس است که باید خیمه و آلات آن را بتوسط آن مسح نمایند، (قاموس کتاب مقدس)
آنچه برای محافظت گرد باغ و زراعت و دیوارخانه از خار و چوب بند سازند برای عدم دخول مردم و حیوانات موذیه، (غیاث اللغات) (آنندراج) : چنان باغی کزو گلچین نیارد گل برون بردن نه آن باغی که باید خارچین از بیم دزدانش، عرفی (از آنندراج)، رجوع به خار شود، ، که خار بیرون آرد: آن حکیم خارچین استاد بود دست میزد جابجا می آزمود، مولوی، ، منقاش، (زمخشری)، منماص، (زمخشری)
آنچه برای محافظت گرد باغ و زراعت و دیوارخانه از خار و چوب بند سازند برای عدم دخول مردم و حیوانات موذیه، (غیاث اللغات) (آنندراج) : چنان باغی کزو گلچین نیارد گل برون بردن نه آن باغی که باید خارچین از بیم دزدانش، عرفی (از آنندراج)، رجوع به خار شود، ، که خار بیرون آرد: آن حکیم خارچین استاد بود دست میزد جابجا می آزمود، مولوی، ، منقاش، (زمخشری)، منماص، (زمخشری)
دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر، شهرستان اهر در چهل هزار و پانصدگزی راه شوسه اهر به کلیبر، کوهستانی، معتدل مایل بگرمی، مالاریائی و دارای 53 تن سکنه است، محصول آن غلات و سردرختی، شغل اهالی رزاعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) شهرکی است (به ناحیۀ کرمان میان بم و جیرفت. آبادان و با نعمت بسیار. و از وی دارچینی خیزد. (حدود العالم)
دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر، شهرستان اهر در چهل هزار و پانصدگزی راه شوسه اهر به کلیبر، کوهستانی، معتدل مایل بگرمی، مالاریائی و دارای 53 تن سکنه است، محصول آن غلات و سردرختی، شغل اهالی رزاعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) شهرکی است (به ناحیۀ کرمان میان بم و جیرفت. آبادان و با نعمت بسیار. و از وی دارچینی خیزد. (حدود العالم)
حصار از چوب و شاخه، دیوار گونه ای که از ترکه ونی و برگ و علف و خار و مانند آن گرد باغ کشند چوبهای نوک تیز خار شاخ درخت و مانند آن که بر سر دیوار باغ نهند تا عبور از آن سخت گردد چپر کپر خاربست. پرپیچ و تاب پرشکن پرآژنگ پر نورد
حصار از چوب و شاخه، دیوار گونه ای که از ترکه ونی و برگ و علف و خار و مانند آن گرد باغ کشند چوبهای نوک تیز خار شاخ درخت و مانند آن که بر سر دیوار باغ نهند تا عبور از آن سخت گردد چپر کپر خاربست. پرپیچ و تاب پرشکن پرآژنگ پر نورد
درختی است که بیشتر در هندوستان و چین می روید، جزو رده دولپه ای های جدا گلبرگ می باشد و همیشه سبز است. گل های منظم و سفید مایل به زرد دارد، پوست آن را هم که قهوه ای رنگ است دارچین می گویند که به عنوان نوعی ادویه خوشبو در بعضی از غذاهامی ریزند
درختی است که بیشتر در هندوستان و چین می روید، جزو رده دولپه ای های جدا گلبرگ می باشد و همیشه سبز است. گل های منظم و سفید مایل به زرد دارد، پوست آن را هم که قهوه ای رنگ است دارچین می گویند که به عنوان نوعی ادویه خوشبو در بعضی از غذاهامی ریزند
اگر کسی بیند دارچین بسیار داشت، دلیل که غمگین و متفکر شود. اگر بیند دارچین می خورد غم اندوهش صعب تر بود. محمد بن سیرین اگر بیند دارچین جهت رفع علت می خورد و او را سود داشت، دلیل نیکی و صلاح است.
اگر کسی بیند دارچین بسیار داشت، دلیل که غمگین و متفکر شود. اگر بیند دارچین می خورد غم اندوهش صعب تر بود. محمد بن سیرین اگر بیند دارچین جهت رفع علت می خورد و او را سود داشت، دلیل نیکی و صلاح است.