معنی پرچین پرچین چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خمچروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک، برای مثال آب رویم رفت و زیر آب چشم / روی چون آب است پرچین ای دریغ (خاقانی - ۷۸۰) تصویر پرچین فرهنگ فارسی عمید