- ارمین
- فرانسوی گلبویه از گیاهان
معنی ارمین - جستجوی لغت در جدول جو
- ارمین (پسرانه)
- آرمین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایه، پله
جمع ارض، زمینها هفت لایه زمین در باور پیشینیان، جمع ارض (درع. در حالت نسبی و جری) یا زمینها سبع. هفت طبقه زمین
پولی را گویند که پیش از کار کردن بگیرند یا بدهند
گیاهی است بیابانی برگهایش شبیه برگ ابهل و بلندیش شبیه غلاف لوبیا جا داردتخمهایش سیاه و در طب بکار میرود
منسوب به ارمن، ارمن، مردی از ارمنستان، ج آن ارامنه است
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عاقلترین، هوشمند ترین، با فتح (الف) و کسر (ر)، نام یکی از شاهدختهای هخامنشی، مرکب از ارش به معنای عاقل و زیرک + ین پسوندتفضیلی، به معنی عاقلترین
منسوب به چرم هر چیز که از چرم ساخته شده باشد
دو مشکوی: خدایخانه و آرامگاه پیامبر ص
شرمناک، محجوب، با حیا، با شرم
شرمگین، شرمسار، باشرم، برای مثال گرچه شرمین بود شرمش حرص برد / حرص اژدرهاست نه چیزی ست خرد (مولوی - ۶۷۷)
در باور قدما، هفت طبقۀ زمین
آخرین دوره از دوران پالئوزوئیک
از مردم ارمنستان، ارمنستانی مثلاً کشیش ارمنی، تهیه شده در ارمنستان، از نژاد ارمن مثلاً ارمنیان جلفا، زبانی از خانوادۀ زبان های هندواروپایی که در ارمنستان رایج است
پولی که پیش از کار کردن به مزدور می دهند، بیعانه، پیش بها، برای مثال منم درد تو را با جان خریدار / که ارمون داده ام جان را به بازار (لطیفی- مجمع الفرس - ارمون)
آرمیدن، آرام گرفتن، آرام شدن، آسودن، آسوده شدن، آرامش یافتن، خوابیدن، کم شدن، از جوش و خروش افتادن، آزاد شدن، رهایی یافتن
آرمان، برای مثال نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو / نه ارمان آن که م تو دل نگسلانی (منوچهری - ۱۳۸)
منسوب به ارم زبان منسوب به قوم ارم زبان قدیم سوریه
ارمنستان، ارمنیه، ولایتی است از کوهستان آذربایجان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مورد اطمینان، درستکار، لقب پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نامجدید می سازد مانند محمد امین، امین عباس، و امین همایون
درستکار، راستین، گرودار
امانت دار، کسی که مردم به او اعتماد کنند، طرف اعتماد، درستکار