معنی شرمین شرمین شرمگین، شرمسار، باشرم، برای مثال گرچه شرمین بود شرمش حرص برد / حرص اژدرهاست نه چیزی ست خرد (مولوی - ۶۷۷) تصویر شرمین فرهنگ فارسی عمید
شرمین شرمین باشرم. باحیا. خجول. محجوب. (یادداشت مؤلف). شرمه. شرمنده. شرمناک. شرمگن. (ازآنندراج). شرمگین. (فرهنگ فارسی معین) : گرچه در شرم و حیا چهرۀ مریم مثل است هست رخسار تو صد پرده از او شرمین تر. صائب تبریزی (ازآنندراج) لغت نامه دهخدا
آرمین آرمین آرام گرفتن، دلیر، جنگجو، نام چهارمین پسر کیقباد پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه فرهنگ نامهای ایرانی
شروین شروین یکی از سرداران معاصر شاپور ذوالاکتاف ساسانی، نام یکی از فرزندان ملک کیوس برادر انوشیروان پادشاه ساسانی، نام سلسله جبالی در نزدیکی دیلم و گیلان فرهنگ نامهای ایرانی