- ارفضاض
- سرازیر شدن اشک، راه افتادن شاش، ریزش خوی
معنی ارفضاض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوی ریختن، درنگیدن، بریدن شیر
سپید شدن سخت سپید شدن
رسوایی: رسوا شدن
ریاضت کشیدن
اندوهگینی، دلسوختگی
گران شدن گرانی
شیر خوردن کودک
پوزش خواهی
دختری برداشتن
ازاله بکارت کردن
شکسته شدن کوفته شدن
ریزش در ساختمان، فرود: در ستارگان، کوس بستن فرود آمدن، تاختن، افتادن بسرعت (بناو غیره)، رفتن ستاره سقوط سریع ستاره، جمع انقضاضات
رسواشدن بی آبرویی
روشن شدن کران (افق)، سر باز کردن پیله (دمل تازی معین)، سست شدن کار
رنج یافتن، بیچارگی بیچاره شدن
کوفتن، شکستن
اندک اندک آب ریختن، ازالۀ بکارت کردن
ریاضت کشیدن، رنج بردن برای آموختن یا تعلیم گرفتن، رام شدن بر اثر تعلیم
افتادن، افتادن و فرود آمدن بنا، فرود آمدن چیزی بر چیزی، رفتن ستاره، فرو شدن ستاره
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
رام شدن بر اثر تعلیم، تعلیم یافتن، ریاضت کشیدن، ستم کشیدن برای تعلم، خوش کردن کسی را
شیر دادن، شیر دادن زن
تن آسایی
جمع ربض، شکنبه روده ها در آغل کردن ستور، به زانو درآمدن ازبار، فروافتادن از مستی
پسندیدن، خرسندی، برگزیدن پسندیدن خشنود کردن، اختیار کردن گزیدن بر گزیدن
برآسودن، درناز زیستن، تن آسانی، آسوده گرداندن
خرامیدن، دامن کشان گذشتن، فروهشتن
نرمی کردن، مدارا کردن، سود رسانیدن بکسی، با مهربانی رفتار کردن
ماندگار شدن، بایا شمردن (بایا لازم) بایا دانستن بایا دانی