جدول جو
جدول جو

معنی ارتضاء

ارتضاء((اِ تِ))
پسندیدن، خشنود شدن، برگزیدن
تصویری از ارتضاء
تصویر ارتضاء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ارتضاء

ارتضاء

ارتضاء
پسندیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث اللغات). خوشنود شدن. (غیاث اللغات). خرسند گشتن: و شرف احماد و ارتضاء ارزانی فرمود. (کلیله و دمنه). مثالی مشتمل بر شکر مساعی و احماد موقع خدمت و ارتضاء جملۀ طاعت بفایق اصدار کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 152). چون در چنان حضرتی پسندیده افتاد و بنظر قبول و ارتضا ملحوظ گشت... (رشیدی).
لغت نامه دهخدا

ارتجاء

ارتجاء
امید بستن امیدواری امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا
فرهنگ لغت هوشیار