جدول جو
جدول جو

معنی ارصد - جستجوی لغت در جدول جو

ارصد
(اَ صَ)
نعت تفضیلی از رصد. ارقب. چشم داشته تر:
انّی لامن من عدوّ عاقل
و اخاف خلّاً یعتریه جنون
فالعقل فن واحد و طریقه
ادری و ارصد و الجنون فنون
لغت نامه دهخدا
ارصد
آواز پانزدهم از هفده آواز اصول
تصویری از ارصد
تصویر ارصد
فرهنگ لغت هوشیار
ارصد
((اَ صَ))
آواز پانزدهم از هفده آواز اصول
تصویری از ارصد
تصویر ارصد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارشد
تصویر ارشد
بزرگ تر، برومندتر مثلاً پسر ارشد، کسی که در میان همگنان خود دارای درجه و مقام بالاتر است مثلاً مقام ارشد
فرهنگ فارسی عمید
در بدیع آن است که شاعر شعری بگوید که وقتی مصراع اول یا کلمۀ اول مصراع دوم را بخواند شنونده دریابد که مضمون یا قافیۀ مصراع دوم چیست مانند این بیت، برای مثال ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸)، مراد مصراع دوم است که وقتی «نان حلال» را بخواند معلوم می شود که کلمۀ آخر «آب حرام» خواهد بود، تسهیم، در کمینگاه نشستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
انتظار داشتن، به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن، چشمداشت، نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راصد
تصویر راصد
چشم دارنده، مراقب، نگهبان، در علم نجوم منجم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارمد
تصویر ارمد
ویژگی چشم دردمند، در پزشکی مبتلا به چشم درد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
رصد خانه، کمین گاه
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
مخفف چهارصد. رجوع به چهارصد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راصد
تصویر راصد
چشم دارنده، پاسپان، مراقب چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
مرصاد بنگرید به مرصاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرصد
تصویر فرصد
هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
انتظار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارصاد
تصویر ارصاد
آماده چیزی شدن، محیا ساختن، چشم داشتن، انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارود
تصویر ارود
آهسته کار پوشیده کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعد
تصویر ارعد
رعد زده برق زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغد
تصویر ارغد
فراوانترومطبوعتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارثد
تصویر ارثد
پنج انگشت دلاشوبه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربد
تصویر اربد
مار زنگوله دار، شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
رشید تر، راه راست، یابنده تر، برشد تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارصع
تصویر ارصع
لاغرسرین، لاغرران
فرهنگ لغت هوشیار
خاکستری، چشم درد، نیک باریک خاکسترگون خاکستررنگ خاکستری، صاحب رمد کسی که چشم او درد کند با سرخی و آب ریزی چشم درد گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
((اَ شَ))
بزرگتر، مسن تر
اولاد ارشد: فرزند بزرگ تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راصد
تصویر راصد
((ص))
مراقب، چشم دارنده، چشم به راه، منجم، اخترشمار، جمع راصدین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
((تَ رَ صُّ))
چشم داشتن، مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارعد
تصویر ارعد
((اَ عَ))
رعدزده، برق زده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارصاد
تصویر ارصاد
((اِ))
چشم داشتن، رصد بستن، مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارصاد
تصویر ارصاد
((اَ))
جمع رصد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارمد
تصویر ارمد
((اَ مَ))
خاکستر رنگ، خاکستری، کسی که به درد چشم دچاراست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
((مَ صَ))
رصدخانه، کمین گاه، جمع مراصد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
بزرگتر، فرازین، ارجمند، برتر، سرآمد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
Senior
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
старший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارشد
تصویر ارشد
senior, Senior
دیکشنری فارسی به آلمانی