جدول جو
جدول جو

معنی ارزیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

ارزیدگی(اَ دَ / دِ)
چگونگی ارزش چیزی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
تعیین بها و ارزش چیزی، بررسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورزیدگی
تصویر ورزیدگی
ورزیده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برچیدگی
تصویر برچیدگی
نابودی و از بین رفتن یک مؤسسه، حکومت و مانند آن، انحلال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاریدگی
تصویر شاریدگی
حالت و چگونگی شاریده
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دَ)
لایق ارزیدن. شایستۀ ارزش
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ دَ / دِ)
عمل ارزیدن بهمه معانی
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ / دِ)
حالت لرزیده
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ / دِ)
حاصل مصدر است از ورزیدن. ورزیده بودن. تجربه داشتن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ورزیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هازیدگی
تصویر هازیدگی
دانش، دانائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرسیدگی
تصویر نرسیدگی
نارسی، کالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغزیدگی
تصویر لغزیدگی
کیفیت لغزیده لغزیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزندگی
تصویر لرزندگی
چگونگی و حالت لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرویدگی
تصویر گرویدگی
عمل گرویده ایمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزیدنی
تصویر ارزیدنی
یق ارزیدن شایسته ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردیدگی
تصویر گردیدگی
گردیده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برچیدگی
تصویر برچیدگی
حالت و وضع برچیدن انحلال یک موسسه تعطیل یک بنگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزندگی
تصویر ارزندگی
عمل ارزیدن ارزنده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
عمل ارزیاب عمل یافتن ارزش و بهای هر چیز سنجش و بررسی حدود هر چیز و بر آورد کردن ارزش آن تقویم: (خانه های شهر ارزیابی شد)
فرهنگ لغت هوشیار
طمئانینه، سکون، قرار، استقرار، آرمیدگی حالت و کیفیت آرمیده آرامیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورزیدگی
تصویر ورزیدگی
ممارست کردن، تجربه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برچیدگی
تصویر برچیدگی
((بَ دِ))
دانه از زمین برداشتن، گرد کردن، تعطیل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاردیدگی
تصویر کاردیدگی
((دِ))
تجربه، کار آزمودگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
بهای چیزی را معین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورزیدگی
تصویر ورزیدگی
((وَ دِ یا دَ))
تجربه داشتن
فرهنگ فارسی معین
آزمودگی، پختگی، تبحر، خبرگی، کارکشتگی، مهارت، توان، قدرت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
Appraisal, Assessment, Evaluation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
Effervescence, Liveliness, Peppiness, Perkiness, Spiritedness, Vivaciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لرزندگی
تصویر لرزندگی
Convulsiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لرزندگی
تصویر لرزندگی
convulsão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
оценка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
шипучесть , живость , бодрость , жизнерадостность , оживлённость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
Bewertung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
Sprudeln, Lebendigkeit, Lebhaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لرزندگی
تصویر لرزندگی
Krämpfe
دیکشنری فارسی به آلمانی