جدول جو
جدول جو

معنی برچیدگی

برچیدگی((بَ دِ))
دانه از زمین برداشتن، گرد کردن، تعطیل کردن
تصویری از برچیدگی
تصویر برچیدگی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با برچیدگی

برچیدگی

برچیدگی
حالت و وضع برچیدن انحلال یک موسسه تعطیل یک بنگاه
برچیدگی
فرهنگ لغت هوشیار

برچیدگی

برچیدگی
نابودی و از بین رفتن یک مؤسسه، حکومت و مانندِ آن، انحلال
برچیدگی
فرهنگ فارسی عمید

برچیدگی

برچیدگی
حاصل مصدر است از برچیدن. حالت و وضع برچیده چنانکه انحلال یک مؤسسه و تعطیل یک بنگاه. (از فرهنگ فارسی معین). انحلال در اصطلاح تجارت. رجوع به برچیدن شود
لغت نامه دهخدا