جدول جو
جدول جو

معنی ارد - جستجوی لغت در جدول جو

ارد
(پسرانه)
خیر، برکت، فرشته نگهبان ثروت، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
تصویری از ارد
تصویر ارد
فرهنگ نامهای ایرانی
ارد
روز بیست و پنجم از هر ماه خورشیدی، برای مثال اردروز است فرخ و میمون / با همه لهو و خرمی مقرون (مسعودسعد - ۵۵۰)، سرآمد کنون قصۀ یزدگرد / به ماه سپندارمذ روز ارد (فردوسی - ۸/۴۸۸)
تصویری از ارد
تصویر ارد
فرهنگ فارسی عمید
ارد
ارد دادن، ارد دادن مثلاً دستور دادن، امر کردن، فرمان دادن، سفارش غذا دادن
تصویری از ارد
تصویر ارد
فرهنگ فارسی عمید
ارد
((اُ رْ))
فرمان، دستور
ارد کسی را خواندن: به حرف کسی اهمیت دادن، فرمان کسی را انجام دادن
تصویری از ارد
تصویر ارد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ترکی سپاه بسیجیده، لشگرگاه، نام زبان مردم پاکستان و هند مجموع سپاهیان با تمام لوازم که بجانبی گسیل دارند مجموع قشون و لوازم او در سفر، لشکر گاه اردوگاه، محلی که ورزشکاران یا پیشاهنگان برای تمرین یا تفریح گرد آیند، زبان معمولی در پاکستان و بخشی از هندوستان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مرغابی چارتابی (گویش گیلکی) سیکا (گویش مازندرانی) نوعی از طیور از راسته پا پرده داران که از رده کاریناتها است. انگشتان پایش توسط غشایی بهم متصلند (برای سهولت شنا در آب) و نوکش دارای تیغه های عرضی برای قطع کردن واره کردن علفها و سایر موارد غذائی میباشد. نژادهای مختلف دارد که از حیث جثه و رنگ و نیروی پرواز با هم متفاوتند. گوشت اردک حل و لذیذ است و مانند دیگر پرندگان خانگی نگهداری میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردب
تصویر اردب
پیمانه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردا
تصویر اردا
هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردم
تصویر اردم
(پسرانه)
نام سوره های بزرگ کتاب زند و پازند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اردک
تصویر اردک
(دخترانه)
دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اردا
تصویر اردا
(پسرانه)
نام موبدی در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اردم
تصویر اردم
هر یک از سوره های بزرگ کتاب زند، برای مثال دانم که چو اندیشه کنی خوب شناسی / پازند ز بسم اللّه و الحمد ز اردم (سیف اسفرنگ - لغتنامه - اردم)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارده
تصویر ارده
کنجد آرد شده، کنجد کوبیدۀ مخلوط با شیره یا عسل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارده
تصویر ارده
((اَ دِ))
کنجد کوبیده که با شیره یا عسل می خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردو
تصویر اردو
((اُ))
زبان مردم پاکستان و بخشی از هندوستان، که مرکب از فارسی، عربی و هندی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردو
تصویر اردو
((اُ))
گروهی سپاهیان با تمام لوازم که به سویی فرستاده شوند، لشکرگاه، محل لشکر، محلّی که ورزشکاران یا دانش آموزان برای تمرین یا تفریح مدتی معین به آنجا می روند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردل
تصویر اردل
((اَ دِ))
فراش، مأمور اجراء، آردل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردک
تصویر اردک
((اُ دَ))
مرغابی، یکی از طیور که در آب شنا می کند و در هوا نیز پرواز می کند. منقار پهن، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردب
تصویر اردب
((اَ دَ))
پیمانه ای است برابر بیست و چهار «صاع» و آن شصت و چهار من باشد
فرهنگ فارسی معین
پرنده ای اهلی و شناگر با پاهای پرده دار و پرهای رنگین که قادر به پرواز نیست، مرغابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اردو
تصویر اردو
اردوگاه، هر گونه سفر کوتاه شبانه روزی گروهی که به منظور گردش علمی، ورزشی و مانند آن برگزار می شود، در ورزش محلی که ورزشکاران در طول برگزاری مسابقات و یا مدت کوتاهی قبل از آن در آنجا اقامت می کنند، محل اقامت سپاهیان، محل اقامت شاه و همراهانش در سفر یا شکار، گروهی از سپاهیان با تمام لوازم که به جانبی فرستاده می شوند، کنایه از گروه بزرگی از مردم، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در پاکستان و هند رایج است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اردی
تصویر اردی
اردیبهشت، برای مثال دی و اردی و بهمن و فرودین / همیشه پر از لاله باشد زمین (فردوسی - مجمع الفرس - اردی)
فرهنگ فارسی عمید
سرد، لوس، بی مزه، برنده سرد خنک مقابل حاد گرم، ناخوشایند بی مزه، لطیفه بارد، بی ذوق بی لطف، عنین آنکه مباشرت نتواند کرد، یکی از مزاج های نه گانه طب قدیم سرد، جمع بوارد، بارد بر دو گونه است. بارد بالفعل مانند برف و بارد بالقوه مانند کاهو و کاسنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارد
تصویر بارد
سرد، خنک، کنایه از بی مزه، خنک، کنایه از کسی که معاشرت با او خوشایند نیست، بی ذوق، در طب قدیم مزاج سرد، سرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارد
تصویر بارد
((رِ))
سرد، بی ذوق، بی احساس، یکی از مزاج های نه گانه طب قدیم، جمع بوارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردیبهشتگان
تصویر اردیبهشتگان
نام جشنی که پارسیان در روز سوم اردیبهشت میگرفتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردیبهشت
تصویر اردیبهشت
ماه دوم از سال خورشیدی، ماه دوم بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارده شاهی
تصویر ارده شاهی
کنگرفرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارده حلوا
تصویر ارده حلوا
حلوا ارده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردوی سلطنتی
تصویر اردوی سلطنتی
کی گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
بونک
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آبچرا:) غذاوخوراک اندک باشد که پیش از طعام هابخورند (پیشیاره پیشخوارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردوج
تصویر اردوج
اشک آب چشم اشک چشم دمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردوبیگی
تصویر اردوبیگی
منسوب به اردوبیگ مقام و مرتبه فرمانده اردو و سپاهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردوبیگ
تصویر اردوبیگ
فرمانده اردو فرمانده سپاهیان
فرهنگ لغت هوشیار