جدول جو
جدول جو

معنی اردب

اردب((اَ دَ))
پیمانه ای است برابر بیست و چهار «صاع» و آن شصت و چهار من باشد
تصویری از اردب
تصویر اردب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اردب

اردب

اردب
کیل بزرگ. کیلی معروف در مصر. پیمانه ای بمصر که بیست وچهار صاع یا شش ویبات گنجایش آنست. (از منتهی الارب). پیمانه ایست بزرگ در مصر که بیست وچهار صاع را گنجایش دارد. (رسالۀ اوزان و مقادیر مقریزی). مکیالی معادل بیست وچهار صاع و آن شصت وچهار من باشد. (بحر الجواهر). کیلی باشد مردم مصر را و آن شش ویبه است و ویبه کیلی است گندم را معادل سی رطل بغدادی چون گندم ثقیل بود و اگرنه بیست وهفت رطل بغدادی باشد. ج، ارادب. (ادب الکتاب صولی). قفیز اردب اهل الشام کالقفیز لاهل العراق. (مهذب الاسماء). اردب یا اردبه پیمانه ایست که در مصر و ایران و نزد عرب قدیم بکار میرفت و آن معادل 50 یا 55 لیتر است و بعدها اردبه در ایران پیمانه ای جهت سنجیدن مواد جامده بود و گاه نیز مقیاسی معادل 66 هزار گرم محسوب میشد
لغت نامه دهخدا

احدب

احدب
کر پشت کج پشت کج پشت کوژ مرد کوژپشت آنکه سینه اش فرو شده و پشتش بر آمده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

اردو

اردو
ترکی سپاه بسیجیده، لشگرگاه، نام زبان مردم پاکستان و هند مجموع سپاهیان با تمام لوازم که بجانبی گسیل دارند مجموع قشون و لوازم او در سفر، لشکر گاه اردوگاه، محلی که ورزشکاران یا پیشاهنگان برای تمرین یا تفریح گرد آیند، زبان معمولی در پاکستان و بخشی از هندوستان
فرهنگ لغت هوشیار

اردک

اردک
ترکی مرغابی چارتابی (گویش گیلکی) سیکا (گویش مازندرانی) نوعی از طیور از راسته پا پرده داران که از رده کاریناتها است. انگشتان پایش توسط غشایی بهم متصلند (برای سهولت شنا در آب) و نوکش دارای تیغه های عرضی برای قطع کردن واره کردن علفها و سایر موارد غذائی میباشد. نژادهای مختلف دارد که از حیث جثه و رنگ و نیروی پرواز با هم متفاوتند. گوشت اردک حل و لذیذ است و مانند دیگر پرندگان خانگی نگهداری میشود
فرهنگ لغت هوشیار