- ارتداء
- چادر بر خویشتن افکندن
معنی ارتداء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
امید بستن امیدواری امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا
دیدبانی، چشم داشت
آمیخته شدن، خوراک کردن
سیراب شدن، تاب برداشتن
سر شیر خوردن سر شیر گرفتن
پسندیدن، خشنود شدن
پشیمانی، نجنبیدن بر جای ایستادن، به آماج خوردن
دوک و دوکدان ساختن
آلوده شدن، برگردیدن
رد شدن، بر گشتن از دین
آغاز، آغازیدن، نخست
بالا بردن
دشمنی کردن، دست درازی باز ستانی: بی گواه و بی بهانه ستم کردن، بیداد کردن
تقلید و متابعت و پیروی کردن، پیروی، پس نمازی دنبال پیشنماز به نماز ایستادن پیروی کردن،از پی در آمدن تقلید کردن، نماز گزاردن پشت سر امام جماعت، پیروی
راه بردن، راه یافتن، هدایت شدن، راه راست رفتن
بازایستادن و خودداری کردن از کاری
رد کردن حداقل یکی از اصول دین، از دین برگشتن، مرتد شدن
خونبها گرفتن
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
خندیدن
چیز نو آوردن
دلیر شدن بر کسی، دلیری دلیر شدن دلیر گردیدن برکسی، دلیری
کورکردن
از بن کندن
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
پنهان گشتن پنهانیدن نهفتگی نهان گردیدن پوشیده گردیدن پنهان شدن استتار تواری