جدول جو
جدول جو

معنی ارتجاع - جستجوی لغت در جدول جو

ارتجاع
بازگشتن به حال اول، برگشتن، کنایه از ضدیت و مخالفت با تجدد جامعه و تمایل به اوضاع قدیمی
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
فرهنگ فارسی عمید
ارتجاع
اشتربفروختن و به بهای آن دیگری خریدن سود را. فروختن ناقه و ببهای آن دیگری خریدن. (منتهی الارب) ، نرم شدن، شوریده گردیدن رأی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ارتجاع
بخشیدن را باز گرفتن، بازگشت
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
فرهنگ لغت هوشیار
ارتجاع((اِ تِ))
بازگشتن، بازگشت، باز گردانیدن، نیروهای کهنه گرا و مخالف پیشرفت و تمدن
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
فرهنگ فارسی معین
ارتجاع
واپسگرایی
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
فرهنگ واژه فارسی سره
ارتجاع
تحجر، کهنه گرایی، محافظه کاری، نوستیزی، واپسگرایی
متضاد: تجدد، نوگرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتجاع
تصویر انتجاع
به طلب نیکویی و احسان شدن، بخشش خواستن، در طلب آب و علف رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتجال
تصویر ارتجال
بی اندیشه و بی تامل سخن یا شعر گفتن، بالبداهه گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
فاصلۀ عمودی چیزی نسبت به یک سطح، بلندی مثلاً ارتفاع قلۀ دماوند نسبت به سطح زمین ۶۱۷۰ متر است
بالا آمدن، برآمدن، بلندی گرفتن، بلند شدن، بلند مرتبگی، رفعت
رفع شدن، از بین رفتن
در کشاورزی کنایه از محصول، عایدی، درآمد
در علم ریاضی پاره خطی عمودی که از قاعدۀ یک شکل هندسی تا رٲس آن شکل ترسیم شده باشد
در ادبیات در فن بدیع آوردن اسم یا صفتی در شعر و بالا بردن آن به صورت درجه به درجه، برای مثال قطره باران گشت و باران سیل و سیل انگیخت رود / رود دریا گشت و دریا می شود طوفان نوح (علی نقی کمره ای - لغتنامه - ارتفاع)،
در علم منطق سلب، نفی، نبودن
در علم نجوم زاویۀ میان یک جرم آسمانی تا صفحۀ افق که نهایتاً ۹۰ درجه است
در علم جغرافیا فاصلۀ عمودی هر نقطه نسبت به سطح آب های آزاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتداع
تصویر ارتداع
بازایستادن و خودداری کردن از کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتجاج
تصویر ارتجاج
لرزیدن، جنبیدن، تپیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
منسوب به ارتجاع.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارتقاع
تصویر ارتقاع
پاکداشت
فرهنگ لغت هوشیار
بخشش خواستن، سود خواستن، آب و گیاه خواستن بطلب آب و علف و منفعت و احسان شدن، طلب عطا و بخشش طلب صله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتداع
تصویر ارتداع
آلوده شدن، برگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتصاع
تصویر ارتصاع
چسبیدن، آسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتضاع
تصویر ارتضاع
شیر خوردن کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
خاستن، برخاستن، بلند شدن، بالا آمدن، بلندی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتیاع
تصویر ارتیاع
هراسیدن ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتباع
تصویر ارتباع
بهاران بودن جائی
فرهنگ لغت هوشیار
امید بستن امیدواری امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاج
تصویر ارتجاج
لرزه، لرزیدن، جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاز
تصویر ارتجاز
رجز و شعر خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاس
تصویر ارتجاس
غرش آسمان، تنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجال
تصویر ارتجال
بالبداهه سرائیدن
فرهنگ لغت هوشیار
واپس گرا کهنه پرست منسوب به ارتجاع: حالت ارتجاعی، آنکه به بازگشت به اصول پیشین معتقداست آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد فکر و قانون و اصلی که در جهت حفظ وضع کهنه و پیشین و پایمال کردن نظام و اصول نو و مترقی جریان داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاج
تصویر ارتجاج
((اِ تِ))
جنبیدن، لرزیدن، موج زدن دریا، لرز، لرزه، تشویش، اضطراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتجال
تصویر ارتجال
((اِ تِ))
بی اندیشه و به بدیهه سخن و شعر گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتضاع
تصویر ارتضاع
((اِ تِ))
شیر خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
((اِ تِ))
برخاستن، بلند شدن، جمع آوری محصول، بلندی، اوج، فاصله بین رأس تا ضلع روبرو، حاصل زراعت، بلندی سطح زمین نسبت به سطح دریا، فاصله ستاره از افق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتجاعی
تصویر ارتجاعی
منسوب به ارتجاع، حالت ارتجاعی، آن که به بازگشت به اصول پیشین معتقد است، آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتجاء
تصویر ارتجاء
((اِ تِ))
امیدوار بودن، امیدواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتجاعی
تصویر ارتجاعی
واپسگرایانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
افراشتگی، بلندی، بلندا
فرهنگ واژه فارسی سره
کهنه گرا، متحجر، محافظه کار، نوستیز، واپسگرا
متضاد: متجدد، نوگرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد