جدول جو
جدول جو

معنی ارتجاج

ارتجاج((اِ تِ))
جنبیدن، لرزیدن، موج زدن دریا، لرز، لرزه، تشویش، اضطراب
تصویری از ارتجاج
تصویر ارتجاج
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ارتجاج

ارتجاج

ارتجاج
لرز. لرزه. لرزیدن. (زوزنی) (منتهی الارب). زلزال. زلزله. رجف. رجفه. جنبیدن. (زوزنی) (منتهی الارب). تزعزع. اضطراب. اهتزاز:
گفت ای غر تو هنوزی در لجاج
می نبینی این تغیر و ارتجاج.
مولوی (داستان رنجور شدن استاد معلّم به وهم).
لغت نامه دهخدا

ارتجاء

ارتجاء
امید بستن امیدواری امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا
فرهنگ لغت هوشیار