جدول جو
جدول جو

معنی اذهان - جستجوی لغت در جدول جو

اذهان
ذهن ها، فهم ها، دریافت ها، یادها، هوش ها، جمع واژۀ ذهن
تصویری از اذهان
تصویر اذهان
فرهنگ فارسی عمید
اذهان(اَ)
جمع واژۀ ذهن
لغت نامه دهخدا
اذهان(یِ اَ)
فراموشانیدن از...
لغت نامه دهخدا
اذهان
جمع ذهن
تصویری از اذهان
تصویر اذهان
فرهنگ لغت هوشیار
اذهان
افکار، خاطره ها، ذهن ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اذعان
تصویر اذعان
اقرار کردن، گردن نهادن، اقرار، اعتراف، فرمانبرداری، اطاعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذهاب
تصویر اذهاب
ذهب ها، زرها، زرده های تخم مرغ، جمع واژۀ ذهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادهان
تصویر ادهان
دهن ها، روغن ها، چربی ها، جمع واژۀ دهن
فرهنگ فارسی عمید
(فَ لَ نَ وَ)
ظاهر کردن خلاف باطن. (منتهی الارب). مداهنه. (زوزنی). مداهنت کردن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اُ)
نامی از نامهای مردان عرب است و از جمله نام پدر سلیمان محدث، زرده های تخم مرغ، پیمانه های خاص اهل یمن. ج، اذاهب، اذاهیب
لغت نامه دهخدا
(نِ)
بردن. (تاج المصادر بیهقی). ببردن. بردن کسی را.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ذهب. زرها.
لغت نامه دهخدا
(اُ ذُ / اُ)
تثنیۀ اذن. دو گوش. (مهذب الاسماء) ، دور گردانیدن او را. (منتهی الارب) ، ببر کردن. (؟) (زوزنی) ، زراندود کردن. (تاج المصادر بیهقی). زراندود کردن از بیرون. (غیاث) ، روان کردن. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ناحیه ایست از کرمان یکی از رستاقهای روذان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
حقیر شمردن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ذقن. زنخها. زنخدانها
لغت نامه دهخدا
(شُتَ)
اقرار. اعتراف. اقرار کردن. (منتهی الارب). خستو شدن. قبول کردن. شناختن، اذکاء عین، دیدبان برگماشتن. (منتهی الارب). دیدوان فرستادن
لغت نامه دهخدا
ابن اشغان: شاپور پسر اشک از جمله اشکانیان وی بودست که بسیج غزو کرد و او پسر اذران بن اشغان بود. (مجمل التواریخ والقصص ص 59)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ریگهای نرم و تنک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ دَ / دِ)
گرو کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). بگرو نهادن. (کنزاللغات).
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ نِ)
چرب شدن.
لغت نامه دهخدا
(یِ)
غافل کردن. (مؤید الفضلاء). غافل گردانیدن. فراموشانیدن: اذهله الأمر اذهالاً و اذهله عنه.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایهان
تصویر ایهان
سست کردن بی ارزش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهان
تصویر اسهان
ماسه ها ریگ های نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اژهان
تصویر اژهان
اژکهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارهان
تصویر ارهان
گران کردن، پیشخرید، گران خریدن، گرو گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادهان
تصویر ادهان
جمع دهن و دهنه، روغنها
فرهنگ لغت هوشیار
گردن نهادن خستو شدن، پذیرفتن، فرمانبرداری، رام شدن فروتنی اقرار اعتراف اقرار کردن خستو شدن قبول کردن پذیرفتن شناختن گردن نهادن رام شدن فروتنی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذقان
تصویر اذقان
از پارسی، جمع ذقن، زنخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ذهب، زرها زراندودن، بردن، روان کردن، نابودکردن بردن کسی را بردن کسی را دور گردانیدن، روان کردن، زراندود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذهال
تصویر اذهال
کوتاهی کردن فراموشی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادهان
تصویر ادهان
جمع دهن، دهنه، روغن ها، چربی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذعان
تصویر اذعان
((اِ))
اقرار کردن، گردن نهادن، فروتنی کردن، فرمانبرداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذهاب
تصویر اذهاب
((اِ))
بردن، دور کردن، جاری ساختن، زراندود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذهال
تصویر اذهال
((اِ))
به فراموشی سپردن
فرهنگ فارسی معین