جدول جو
جدول جو

معنی اخطاء - جستجوی لغت در جدول جو

اخطاء
(غَ زَ خوا / خا)
خطا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
اخطاء
(اَ طَءْ)
نعت تفضیلی از خطاء. خطاکارتر.
- امثال:
اخطاء من ذباب.
اخطاء من فراشه
لغت نامه دهخدا
اخطاء
خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
تصویری از اخطاء
تصویر اخطاء
فرهنگ لغت هوشیار
اخطاء
خطا کردن، اشتباه کردن، منسوب به خطا کردن، خطا گرفتن بر کسی
تصویری از اخطاء
تصویر اخطاء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخطار
تصویر اخطار
ضرورت انجام یا پرهیز از امری را به کسی یادآوری کردن، آگاه کردن، گوشزد کردن، هشدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایطاء
تصویر ایطاء
در قافیه تکرار کردن قافیه های شعر در لفظ و معنی که از عیوب قافیه است، پایمال کردن
ایطای خفی: تکرار کردن قافیه های شعر به طوری که ظاهر نباشد مانند دانا و بینا، آب و گلاب، شاخسار و کوهسار
ایطای جلی: تکرار کردن قافیه های شعر به طوری که ظاهر باشد مانند دردمند و نیازمند، ستمگر و افسون گر، سیمین و زرین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
خطرها، خطاها، اشتباه ها، بزرگی ها، جمع واژۀ خطر
فرهنگ فارسی عمید
(کَ /کِ)
ارطی برآوردن زمین.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ شطء، بمعانی شاخ و برگ درخت و کشت، و آنچه در گرد ریشه های درخت برآید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به شطء شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
شطء، برآوردن درخت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ مطیه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و جمع واژۀ مطو و مطو. و مطا. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). و رجوع به مطیه و مطو و مطاء شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
بارگی گرفتن ستور را. (آنندراج) (از اقرب الموارد) : امطی الدابه امطاء، برای سواری گرفت آن ستور را. (ناظم الاطباء). بارگی گرفتن. سوار شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخواء
تصویر اخواء
گرسنه شدن، فروافتادن، خانه ویرانی، سپرده ستانی
فرهنگ لغت هوشیار
پایمال کردن، شایگان آوردن، سپردن، وا داشتن به کاری، نا دانسته بسپردن، دادن بکسی چیزی را، بر کار نادانسته و ناپیدا فرمودن کسی را، قدم بر جای قدمی دیگر نهادن، باز گردانیدن قافیه ای دوبار، از بین بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشطاء
تصویر اشطاء
خوشه بر آوردن، شاخه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخصاء
تصویر اخصاء
بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی خصی کردن اخته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطاط
تصویر اخطاط
خط دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابطاء
تصویر ابطاء
درنگیدن کندی پس انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخباء
تصویر اخباء
آتش کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطال
تصویر اخطال
دشنامگویی کودن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیده داشتن پنهان داشتن نهان کردن پوشانیدن، آشکار کردن باز نمودن، نهان گردیدن پوشیده گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارطاء
تصویر ارطاء
بالندگی دختر بالنده شدن زن شدن دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخذاء
تصویر اخذاء
خوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخثاء
تصویر اخثاء
جمع خثی، تاپاله ها سرگین ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
جمع خطر، بلاها، تهلکه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختطاء
تصویر اختطاء
گام نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایطاء
تصویر ایطاء
پایمال کردن، از عیوب قافیه و آن تکرار قافیه در شعر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
((اَ))
جمع خطر، بلاها، سختی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعطاء
تصویر اعطاء
((اِ))
بخشیدن، دادن، بخشش، دهش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخصاء
تصویر اخصاء
((اِ))
اخته کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
((اِ))
در خطر افکندن، ابلاغ و اعلام کردن، آگهی، اعلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخفاء
تصویر اخفاء
((اِ))
پنهان کردن، نهان داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخلاء
تصویر اخلاء
((اِ))
خالی یافتن، خالی کردن، در خلوت بردن کسی را، خالی شدن، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن، خلوت کردن با
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
هشدار، آگاهانیدن، هشیاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخفاء
تصویر اخفاء
نهفتن، پنهان کردن، نهان کردن
فرهنگ واژه فارسی سره