جدول جو
جدول جو

معنی اخصال - جستجوی لغت در جدول جو

اخصال(غَ رَ)
اخصال رامی، خوردن تیر او به نشانه، یا نزدیک آن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخیال
تصویر اخیال
خیل ها، گروه ها، گروه سواران ها، قبیله ها، طایفه ها، جمع واژۀ خیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخلال
تصویر اخلال
ایجاد بی نظمی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
به هم وصل شدن، به هم رسیدن، به هم پیوستن، پیوستگی، ارتباط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوصال
تصویر اوصال
وصل ها، وصال ها، پیوستن ها، مقابل هجر ها، مرتبط شدن ها، پیوندها، اعضای بدن، جمع واژۀ وصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
خال ها، دایی ها، برادران مادر، جمع واژۀ خال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایصال
تصویر ایصال
وصل کردن، پیوند کردن، رسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعصال
تصویر اعصال
سخت شدن چون سخت شدن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخصال
تصویر مخصال
داس بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایصال
تصویر ایصال
رسانیدن نامه، وصل نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوصال
تصویر اوصال
جمع وصل، بند اندام ها جمع وصل پیوندها بندها اعضای بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
پیوسته شدن، پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
بچه افکندن افگانگی (آفگانه بچه نارس که بیفتد)، پیخال افکندن (پیخال فضله مرغان راگویند، برآوردن بارآوردن درخت، دوشیدن همه شیر را، تباه کردن دارایی را ول گساریدن (گساریدن مصرف کردن) ول هزینگی (ولخرجی)
فرهنگ لغت هوشیار
آشوب بر هم زدن کار شکنی زیانگری در تازی با آرش (معنی) بردن و ربودن نیز آمده اخلال طلب اخلال جوی اخلال گر خلل آوردن، خلل و رخنه کردن، خلل رسانیدن، زیان رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخصات
تصویر اخصات
جمع اخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبال
تصویر اخبال
آیشت دهی: زمین را یک سال بکارند و سالی چند رها کنند تا نیرو گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخجال
تصویر اخجال
شرمنده کردن شرماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخضال
تصویر اخضال
ترابیدن با آب تر کردن خیس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخصاف
تصویر اخصاف
شتافتن، برگ پوشی برهنگی را با برگ پوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطال
تصویر اخطال
دشنامگویی کودن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخصاب
تصویر اخصاب
باروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخصاء
تصویر اخصاء
بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی خصی کردن اخته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخیال
تصویر اخیال
جمع خیل، گروه سواران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
جمع خال، دایی ها کاکویگان جمع خال دائیان دائیها برادران مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمال
تصویر اخمال
گمنامی گمنام کردن، ازارزش انداختن بی ارزش کردن، پر زناک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
((اِ تِّ))
به هم وصل شدن، پیوستن، پیوستگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخوال
تصویر اخوال
جمع خال، داییان، دایی ها، برادران مادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخلال
تصویر اخلال
((اِ))
زیان رسانیدن، خلل وارد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخصاء
تصویر اخصاء
((اِ))
اخته کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوصال
تصویر اوصال
((اَ یا اُ))
جمع وصل، پیوندها، بندها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایصال
تصویر ایصال
پیوند دادن، وصل کردن، رسانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
پیوستگی، پیوندیدن، پیوستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخلال
تصویر اخلال
دستبری، بهم زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
Connection, Interconnection
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
связь , соединение
دیکشنری فارسی به روسی