- اخشا
- ترساندن، ترسانیدن
معنی اخشا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع خشب، در تازی بی پیشینه است چوب های خوشبو، جمع خشب. چوبها، چوبهای خوشبو. توضیح این جمع در لغت عرب دیده نشده و ظاهرا تصرف ایرانیان است
جمع خشب، چوب ها، چوب های خوشبو
جمع حشا، اندرونه جمع حشا آنچه در سینه و شکم باشد از دل و جگر و معده و روده اندرونه
یک نوع خاک رست که با امح آهن آمیخته شده و در نتیجه برنگ زرد نارنجی قرمز قهوه یی در آمده باشد، در بعضی از سواحل و جزایر جنوبی ایران (از قبیل جزیره هرمز) بفراوانی موجود است و آنرا استخراج میکنند و در نقاشی و رنگ کاری بکار میبرند. سابقا نوعی از آنرا برای بند آوردن خون استعمال میکردند. گل مختوم نوعی از آن است ارتکان ارتکین گلک فاده گل اخرا، قهوه یی مایل بقرمز از گروه رنگهای جسمی
دول را ریسمان بستن (دول دلو تازی شده)، پاره دادن پارک دادن (پارک رشوه)، شیردادن رشوه دادن پول دادن یا هدیه دادن بکسی برای اجرای منظوری خاص
تهی کردن، تهی شدن، هم نشینی، بی شوی گشتن، دست برداشتن
پوشیده داشتن، پنهان داشتن
لغزیدن، لغزش یافتن خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی خصی کردن اخته کردن
زبر درشت
فراخ بینی ابویا کسی که بوییدن نتواند گنده بینی آنکه بینی وی بوی گرفته باشد بعلتی آنکه قوه بویایی ندارد آنکه بوی بد و خوب را در نمی یابد
گر، زمین سخت
دشنامگویی، تباهیدن، سرسبزی، پیمان شکنی
بخشاینده وبخشش کننده، عطا کننده وانعام دهنده
رخشنده درخشنده تابان
شام خورانیدن، عطا کردن، شام خوراندن، کورکردن
فرونشاندن، گورساختن گورکندن پوشاندن پوشانیدن فرو پوشانیدن، پوشاندن پوشانیدن فرو پوشانیدن
آشکار کردن، آشکارگری پرده دری نیکژ آشکار کردن، فاش نمودن پدید ساختن: افشا اسرار، آشکار کردن، فاش نمودن پدید ساختن: افشا اسرار
بریانیدن بریان کردن
شکم راندن، فزونی، راه بردن
جمع نشوء پروردگان، بالیدگان، خود نوشت، خود گفت، آفریدن، سخن نویسی، سخن آفرینی، بوییدن، بوی یافتن، ایجاد کردن، ابتدا کردن، آغاز کردن، از خود چیزی گفتن خواندن و آوردن، شعر از خویشتن، سخن پردازی، نوشته مترسلانه فصیح و بلیغ، وزارت یا اداره ای که مکاتبات دولتی در آنجا صورت میگرفت
سعی کننده و کوشنده
پوشاندن، فروپوشانیدن
رخشان، درخشان، تابان
نوعی خاک رس به رنگ های مختلف زرد، سرخ و قهوه ای که برای ساختن رنگ های نقاشی به کار می رود، به رنگ اخرا
بخشودن، بخشاینده، بخشنده، عطا کننده
پنهان کردن، نهان کردن، پوشیده داشتن
اندرونه، اندرون، درون، درونی، داخل، باطن، در علم زیست شناسی اعضای درون شکم جانوران از معده، کبد، روده ها و غیره، امعا، احشا
فاش کردن، آشکار کردن، پراکنده ساختن، فاش شدن
هر نوع نوشتۀ ادبی، آموزش نویسندگی، نویسندگی، آفریدن، پدید آوردن، منصب منشی گری و نویسندگی شامل نوشتن نامه ها و فرمان ها