جمع واژۀ نذل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ نذیل. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه). کسان فرومایه و ناکس و حقیر و خوار. (از منتهی الارب) (آنندراج) : او یکی بود از جملۀ اراذل و انذال. (ترجمه تاریخ یمینی ص 188). و رجوع به نذل و نذیل شود
جَمعِ واژۀ نَذل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ نذیل. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه). کسان فرومایه و ناکس و حقیر و خوار. (از منتهی الارب) (آنندراج) : او یکی بود از جملۀ اراذل و انذال. (ترجمه تاریخ یمینی ص 188). و رجوع به نذل و نذیل شود
جمع واژۀ اخذل، گردانیدن کسی را بحالی که بترسند از وی مردم، به خیف منا شدن. (تاج المصادر). بمسجد خیف منی رفتن: اخاف ، آمد به خیف منی و فروکش شد در آن و کذلک اخیف ، علی التصحیح. (منتهی الارب) ، اخاف السیل القوم، فروکش گردانید توجبه قوم را بخیف. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ اخذل، گردانیدن کسی را بحالی که بترسند از وی مردم، به خیف مِنا شدن. (تاج المصادر). بمسجد خیف مِنی رفتن: اخاف َ، آمد به خیف مِنی و فروکش شد در آن و کذلک اَخْیَف َ، علی التصحیح. (منتهی الارب) ، اخاف السیل القوم، فروکش گردانید توجبه قوم را بخیف. (منتهی الارب)
آشوب بر هم زدن کار شکنی زیانگری در تازی با آرش (معنی) بردن و ربودن نیز آمده اخلال طلب اخلال جوی اخلال گر خلل آوردن، خلل و رخنه کردن، خلل رسانیدن، زیان رسانیدن
آشوب بر هم زدن کار شکنی زیانگری در تازی با آرش (معنی) بردن و ربودن نیز آمده اخلال طلب اخلال جوی اخلال گر خلل آوردن، خلل و رخنه کردن، خلل رسانیدن، زیان رسانیدن