معنی اخده - جستجوی لغت در جدول جو
اخده
(اَ خِدْ دَ)
جمع واژۀ خدّ
ادامه...
جَمعِ واژۀ خَدّ
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر ایده
ایده
(دخترانه)
فکر نو، فکر و اندیشه، رأی
ادامه...
فکر نو، فکر و اندیشه، رأی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر اخچه
اخچه
آقچه، سکۀ سیم یا زر، پول طلا یا نقره، زر یا سیم مسکوک، اقچه
ادامه...
آقچه، سکۀ سیم یا زر، پول طلا یا نقره، زر یا سیم مسکوک، اقچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اخوه
اخوه
اِخوَه
اخ ها، برادران، جمع واژۀ اخ
ادامه...
اَخ ها، برادران، جمعِ واژۀ اَخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ایده
ایده
اندیشه، فکر، عقیده
ادامه...
اندیشه، فکر، عقیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مخده
مخده
پشتی، نازبالش
ادامه...
پشتی، نازبالش
فرهنگ فارسی عمید
اخیه
ریسمان یا قلاب هایی که در طویله در کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند، میخ طویله
ادامه...
ریسمان یا قلاب هایی که در طویله در کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند، میخ طویله
فرهنگ فارسی عمید
تصویر خاده
خاده
چوب راست و بلندی که برای دار زدن محکومان از آن استفاده می شد
ادامه...
چوب راست و بلندی که برای دار زدن محکومان از آن استفاده می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اخته
اخته
ویژگی مرد یا حیوان نر که بیضه اش را کشیده باشند، خایه کشیده، کنایه از ویژگی مرد ترسو و فاقد صفات مردانگی، اسب
ادامه...
ویژگی مرد یا حیوان نر که بیضه اش را کشیده باشند، خایه کشیده، کنایه از ویژگی مرد ترسو و فاقد صفات مردانگی، اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ارده
ارده
کنجد آرد شده، کنجد کوبیدۀ مخلوط با شیره یا عسل
ادامه...
کنجد آرد شده، کنجد کوبیدۀ مخلوط با شیره یا عسل
فرهنگ فارسی عمید
تصویر انده
انده
اندوه، غم، غصه، دلگیری، گرفتگی دل
ادامه...
اندوه، غم، غصه، دلگیری، گرفتگی دل
فرهنگ فارسی عمید
انده
گلابه کاهگل، در ترکیب بجای (انداینده) استعمال شود: بام اندا. اندوه، جمع انده ها اندهان
ادامه...
گلابه کاهگل، در ترکیب بجای (انداینده) استعمال شود: بام اندا. اندوه، جمع انده ها اندهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خاده
خاده
چوب راست و بلند
ادامه...
چوب راست و بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اخدر
اخدر
شب تاریک خرارام (وحشی)
ادامه...
شب تاریک خرارام (وحشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اصده
اصده
زیرجامه، پیراهن کوچک پیراهنک، شاماک
ادامه...
زیرجامه، پیراهن کوچک پیراهنک، شاماک
فرهنگ لغت هوشیار
اسده
ماده شیر آغل (جایگاهی که برای گوسپندان سازند، گوشتخوار جانور، گشت زمین پرهونی که زمین در یک سال می پیماید
ادامه...
ماده شیر آغل (جایگاهی که برای گوسپندان سازند، گوشتخوار جانور، گشت زمین پرهونی که زمین در یک سال می پیماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اخدع
اخدع
فریبنده تر
ادامه...
فریبنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اخمه
اخمه
چین و شکنج
ادامه...
چین و شکنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اخوه
اخوه
برادران، دوستان، همنشینان
ادامه...
برادران، دوستان، همنشینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مخده
مخده
مخده در فارسی زمین شکاف، ناز بالش پشتی ناز بالش پشتی
ادامه...
مخده در فارسی زمین شکاف، ناز بالش پشتی ناز بالش پشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اخدب
اخدب
دراز خود سر دراز نادان
ادامه...
دراز خود سر دراز نادان
فرهنگ لغت هوشیار
اخچه
بنگرید به آقچه ریزه زر، سکه زر و مهر درم از زر و نقره، مطلق زر و سیم، روپیه. ترکی کهله مهر زر مهر سیم، مترسک، آب بهر
ادامه...
بنگرید به آقچه ریزه زر، سکه زر و مهر درم از زر و نقره، مطلق زر و سیم، روپیه. ترکی کهله مهر زر مهر سیم، مترسک، آب بهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ایده
ایده
فرانسوی مونه
ادامه...
فرانسوی مونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خاده
خاده
((دِ))
هر چوب راست و بلند
ادامه...
هر چوب راست و بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویر مخده
مخده
((مَ خَ دَّ))
نازبالش، پشتی
ادامه...
نازبالش، پشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویر اخچه
اخچه
((اَ چِ))
ریزه زر، سکه زر و مهر درم از زر و نقره، مطلق زر و سیم، روپیه
ادامه...
ریزه زر، سکه زر و مهر درم از زر و نقره، مطلق زر و سیم، روپیه
فرهنگ فارسی معین
تصویر ایده
ایده
((دِ))
اندیشه، فکر، عقیده، تصور، رأی
ادامه...
اندیشه، فکر، عقیده، تصور، رأی
فرهنگ فارسی معین
تصویر اخته
اخته
((اَ تِ))
انسان یا حیوانی که بیضه هایش را کشیده باشند، بی خایه، خواجه
ادامه...
انسان یا حیوانی که بیضه هایش را کشیده باشند، بی خایه، خواجه
فرهنگ فارسی معین
تصویر اخیه
اخیه
((اَ یَّ))
آخیه، میخ آخور، ریسمان یا قلاب هایی که در طویله کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند، مفرد اواخی یا اخایا
ادامه...
آخیه، میخ آخور، ریسمان یا قلاب هایی که در طویله کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند، مفرد اواخی یا اخایا
فرهنگ فارسی معین
تصویر ارده
ارده
((اَ دِ))
کنجد کوبیده که با شیره یا عسل می خورند
ادامه...
کنجد کوبیده که با شیره یا عسل می خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویر ایده
ایده
آرمان، اندیشه، مونه، رای
ادامه...
آرمان، اندیشه، مونه، رای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر ایده
ایده
Idea
ادامه...
Idea
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر ایده
ایده
ایده
идея
ادامه...
идея
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر ایده
ایده
ایده
Idee
ادامه...
Idee
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر ایده
ایده
ایده
ідея
ادامه...
ідея
دیکشنری فارسی به اوکراینی