خایه بیرون کشیده. (برهان). بی خایه. جانور خایه کشیده عموماً و اسب خصوصاً. چاروای خایه بیرون کشیده. مقطوع. آخته. خصی. خواجه: خروس اخته. یابوی اخته. ج، اختگان، اخته ها (در مورد اسب). شب قضیم اختگانت زارتفاع سنبله می کند حاصل بدوش کهکشان می آورد. سلمان ساوجی. - امثال: سگ به دستش نمی توان داد تا اخته کند، نظیر: سرمه را از چشم می زند (یا می رباید) ، بسیار در دزدی چابک و چست است. (امثال و حکم)
سست و تباه شدن کار زیان رسیدن بکارها نادرست شدن کار خلل پذیرفتن، نابسامانی بی سروسامانی، آشفتگی فکر نقصان عقل. یا اختل حواس. پراکندگی و پریشانی حسها. یا اختل عقل. شوریده عقل بودن نقصان عقل
عدم موافقت با یکدیگر خف کردن نزاع کردن، خلیفه و جانشین کسی گردیدن، نزد کسی آمد و شد کردن تردد کردن، نزاع کشمکش. یا اختف آرا. عقاید گوناگون داشتن مقابل اتفاق آرا. یا اختف اخق. در خوی و خلق و شیوه کار با یکدیگر اختف و ناسازگاری داشتن، تضاد دو کوکب در جوهر چنانکه یکی سعد و دیگری نحس یا یکی ناری و دیگری مائی باشد، یا اختف کلمه. دو آوازی اختف رای. یا اختف نظر. مختلف بودن نظر و عقیده عقیده گوناگون داشتن، یا حل اختف. بر طرف کردن سبب های ناسازگاری و اختف از میان بردن ناهماهنگی و خف، اسهال شکم روش
آمیخته شدن در هم شدن امتزاج در آمیختن، آمیختن در هم آمیختن، ترکیب کردن دو یا چندجسم با یکدیگر بطوری که نتوان آنها را تمیز داد (حتی با ذره بین) ولی بوسایل و طرق شیمیایی میتوان آنها را جدا کرد. یا اختط ادویه. در هم کردن داروها، آمیزه، معاشرت، در آمیختگی درهمی آمیزه، شوریدگی پریشانی تشویش و شوریدگی که به سر حد دیوانگی نرسیده باشد، یا اختط عقل. شوریده خرد شدن
ربودن زود ربودن چیزی را، دزدیدن، در اصطح فنون ادبی ادا کردن معنی مدح است در غزل و یا آوردن معنی غزل در مدح، یکی از اقسام وقف است که در موقع وقف دو ثلث حرکت حرف موقوف علیه تلفظ شود و آن با سرقت فرق دارد، مالی را از محل غیر حرز و بطور مخفی ربودن