از ’خ دد’، نازبالش. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) بالش و نازبالش. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود، آهنی که زمین را بدان شکافند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج، مَخادّ. (ناظم الاطباء)
پشتیگاه آکندۀ از پنبه و جز آن که بروی دشک نهاده... تکیه کنند. (ناظم الاطباء) : و از وی (از خوارزم) روی مخده و قزاگند و کرباس و نمد و ترف و رخبین خیزد. (حدود العالم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرید حجله از بهو و ستاره ز حجر بگشائید. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 160). و رجوع به مادۀ قبل معنی اول شود
از ’م خ د’، معونت. یقال: هو محتاج الی مخدته، ای معونته. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). یاری گری. (منتهی الارب). یاری و معونت و مددگاری و دستگیری. (ناظم الاطباء)
خواب مخده: مراقب دردسر باشید شما روی یک مخده نشسته اید: دشمنان بدنبال شما هستند با شوهرتان روی مخده هستید: رقیبانتان شکست می خورند با شخصی که دوست دارید روی مخده نشسته اید: خطردر روابط عشقی به اتفاق بچه ها روی مخده نشسته اید: اراده شما بسیار قوی است با یک سگ روی مخده نشسته اید: شما دوستان وفاداری دارید - کتاب سرزمین رویاها