- اخبال
- آیشت دهی: زمین را یک سال بکارند و سالی چند رها کنند تا نیرو گیرد
معنی اخبال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خبر، آگاهی، اطلاعات
جمع خبیث، پلیدی کردن
فروتنی، آرام دلی آرامش
آتش کشیدن
شرمنده کردن شرماندن
جمع جبل، کوه ها به کوه شدن کوه نوردی
کم خردی
آبستن کردن، پژمردگی
دشنامگویی کودن کردن
ترابیدن با آب تر کردن خیس شدن
جمع خیل، گروه سواران
جمع خال، دایی ها کاکویگان جمع خال دائیان دائیها برادران مادر
گمنامی گمنام کردن، ازارزش انداختن بی ارزش کردن، پر زناک کردن
آشوب بر هم زدن کار شکنی زیانگری در تازی با آرش (معنی) بردن و ربودن نیز آمده اخلال طلب اخلال جوی اخلال گر خلل آوردن، خلل و رخنه کردن، خلل رسانیدن، زیان رسانیدن
لاغرکردن پژ مراندن
خوشه ها پایین کشیدن شلوار فرو گذاشتن پرده، خوشه کردن، بارش باران، ریزش اشک باران باریدن پیاپی باریدن، بسیار سخن بر کسی گفتن، جاری کردن روان ساختن، فرو گذاشتن جامه و پرده و مانند آنها
دستبری، بهم زدن
آگاهی ها، تازه ها، تازه ها، رسیده ها، رویدادها
درشت شدن، برگ آوردن، ستبرشاخگی
طبل، دهلها
روی به چیزی آوردن
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
خبر دادن، خبردار کردن، آگاه کردن
رو آوردن دولت، بخت، طالع، روی آوردن، پیش آمدن و روی آوردن به چیزی
خبرها، داستان ها، جمع واژۀ خبر
خال ها، دایی ها، برادران مادر، جمع واژۀ خال
فروتنی کردن، خضوع و خشوع، آرام گرفتن دل، آرامش خاطر
یاران خبیث جمع کردن، با مردم خبیث همنشین شدن، خبث آموختن، پلید کردن
جمع خال، داییان، دایی ها، برادران مادر