جدول جو
جدول جو

معنی احکام - جستجوی لغت در جدول جو

احکام
محکم کردن، استوار کردن فرمانها، دستورالعملهای شرعیه فرمانها، دستورالعملهای شرعیه
فرهنگ لغت هوشیار
احکام
فرمان ها، دستورها
تصویری از احکام
تصویر احکام
فرهنگ واژه فارسی سره
احکام
محکم کردن، استوار کردن، محکم بودن
تصویری از احکام
تصویر احکام
فرهنگ فارسی عمید
احکام
آداب و رسوم، قوانین، مقررات، برای مثال ای دل برو مقلد احکام شرع باش / کز یمن آن به عالم تحقیق وارسی (ابن یمین - ۵۲۰)، حکم
احکام نجوم: طریقه ای از غیب گویی یا پیش بینی حوادث از روی اوضاع کواکب که آن ها را در کارها و زندگانی مردم مؤثر می دانستند
تصویری از احکام
تصویر احکام
فرهنگ فارسی عمید
احکام
((اِ))
محکم کردن، استوار کردن، استواری
تصویری از احکام
تصویر احکام
فرهنگ فارسی معین
احکام
((اَ))
جمع حکم، رأی ها، دستور ها، مجموعه دستورالعمل های شرعی، آداب، رسم ها، مجموعه قوانین و مقرراتی که به اراده محکوم علیه قابل تغییر است
تصویری از احکام
تصویر احکام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرمانی، اختر مار اختر خوان اختر شمر منسوب به احکام، داننده علم احکام نجوم اخترگوی اختر شمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احکامی
تصویر احکامی
کسی که در احکام نجوم تخصص دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابکام
تصویر ابکام
جمع بکیم، گنگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمام
تصویر احمام
تب کردن، اندوهاندن، گرم کردن آب، سیاه گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حلم، خواب ها، شوریده خواب ها، آهستگی ها، جمع حلیم، بردباران خوابهای شیطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احکاء
تصویر احکاء
استوار بندی، چیرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احشام
تصویر احشام
نوکران و خدمتکاران
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگ حج کردن، بحرمت شدن، در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن، حرم وحریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احجام
تصویر احجام
باز ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابکام
تصویر ابکام
گنگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احشام
تصویر احشام
ستوران، چارپایان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احشام
تصویر احشام
حشم ها، عشایر، جمع واژۀ حشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احجام
تصویر احجام
حجم ها، جسمهای فضایی، اندازه ها، جمع واژۀ حجم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احلام
تصویر احلام
رویاها، صبرها، بردباری ها، جمع واژۀ حلم، حلم ها، جمع واژۀ حلم، حلم ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احرام
تصویر احرام
بر خود حرام کردن بعضی چیزها و کارهای حلال چند روز پیش از زیارت کعبه، کنایه از دو تکه جامۀ نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر می بندند و دیگری را به دوش می اندازند
احرام بستن: جامۀ احرام پوشیدن و نیت حج کردن و به سوی کعبه رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احلام
تصویر احلام
شکیبایی ها، وقارها، خردها، جمع حلم، خواب ها، خواب های شیطانی، جمع حلیم، بردباران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احشام
تصویر احشام
جمع حشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احرام
تصویر احرام
جمع حرم، جمع حریم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احرام
تصویر احرام
((اِ))
آهنگ حج کردن، در حرم درآمدن، مجازاً دو تکه لباس نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر بندند و دیگری را بر دوش اندازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احجام
تصویر احجام
بازایستادن از کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احکم
تصویر احکم
استوارو دانشمند تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکام
تصویر حکام
حاکمین، فرمانفرمایان و فرمانروایان، داوران، حاکمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احکم
تصویر احکم
عادل تر، محکم تر، استوارتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حکام
تصویر حکام
حاکم ها، فروانروایان، داوران، قاضی ها، جمع واژۀ حاکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حکام
تصویر حکام
((حُ کّ))
جمع حاکم، فرمانروایان، ولات، استانداران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احکام نویس
تصویر احکام نویس
فرمان نویس نویسنده حکمها و ابغهای دولتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احکام نجومی
تصویر احکام نجومی
اختر نوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احکام موالید
تصویر احکام موالید
زایچه دانی زایچه گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احکام دین
تصویر احکام دین
سنت و دستورهای شرع
فرهنگ لغت هوشیار