جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با احرام

احرام

احرام
آهنگ حج کردن، بحرمت شدن، در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن، حرم وحریم
فرهنگ لغت هوشیار

احرام

احرام
بر خود حرام کردن بعضی چیزها و کارهای حلال چند روز پیش از زیارت کعبه، کنایه از دو تکه جامۀ نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر می بندند و دیگری را به دوش می اندازند
احرام بستن: جامۀ احرام پوشیدن و نیت حج کردن و به سوی کعبه رفتن
احرام
فرهنگ فارسی عمید

احرام

احرام
آهنگ حج کردن، در حرم درآمدن، مجازاً دو تکه لباس نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر بندند و دیگری را بر دوش اندازند
احرام
فرهنگ فارسی معین

احرام

احرام
شَرب سیاه و از آن طیلسان کردندی. (رحلۀ ابن جُبیر) ، ضَب ّ اَحرَش، سوسمار درشت. (منتهی الارب) ، هرچه پوست او درشت باشد نه نرم
لغت نامه دهخدا

احلام

احلام
جمع حلم، خواب ها، شوریده خواب ها، آهستگی ها، جمع حلیم، بردباران خوابهای شیطان
فرهنگ لغت هوشیار

احکام

احکام
محکم کردن، استوار کردن فرمانها، دستورالعملهای شرعیه فرمانها، دستورالعملهای شرعیه
فرهنگ لغت هوشیار